این عکس، یک هنرمند را در بازار زرگنده دیوانه کرد!

این عکس، یک هنرمند را در بازار زرگنده دیوانه کرد!

بازار روز زرگنده

اکانت اینستاگرامی میرزا احمد با ایجاد پویش #نقش_هایی_که_پیدا_کردم به انتشار تصاویر چند دیوارنگاره متفاوت از سطح شهر پرداخته است. پشت پرده هر کدام از این نگاره‌ها، مضامینی اصیل و ناب است و نویسنده به درستی در بستر آنها قدم زده و گویی قلمش به حقانیت مفاهیم درک شده از این آثار مهر تایید می‌زند. در ادامه به سراغ یکی از یادداشت‌های میرزا درباره دیوارنگاره‌ی بازار روز زرگنده می‌رویم.

فیلم نت

 

بیشتر بخوانید:

او می‌نویسد: بعضی نویسندگان مناسک نوشتن‌شان را به اشتراک می‌گذارند. لیست منتشر می‌کنند از صد کتابی که به اعتقاد آنها هر که می‌خواهد نویسنده شود باید آنها را خوانده باشد، از فیش‌برداری تخصصی و حجم بالای تعداد صفحاتی که خوانده‌اند می‌گویند و هر نوجوانی که دوست دارد نویسنده شود را ناامید می‌کنند.

چنین ماجرایی در نقاشان، نوازندگان، خوانندگان، بازیگران، کارگردانان به وفور پیدا می‌شود. آنها در ژستی انسان‌دوستانه و فرهنگی شروع می‌کنند به توصیه کردن، اما پشت توصیه‌هایشان نیت زلالی نمی‌بینم، توصیه‌های آنها به جای آنکه برای نوجوانی راهگشا باشد بیشتر این معنا را القا می‌کند که: بهتر است این کار را بگذاری کنار، این کار را فقط من از پسش برآمدم. به خودشان نگاه می‌کنند ومثلا برای نویسنده شدن فاکتور برمی‌شمرند، و هر بدبختی‌ای که از سر جبر روزگار کشیده‌اند را به عنوان ریاضت و شرط لازم برای هنرمند شدن توصیه می‌کنند.

جالب اینجاست که همین دوستان معمولا همه را از ورود به حرفه‌ی تخصصیشان منع می‌کنند و احساس می‌کنند رنجی که آنها در حرفه‌یشان کشیده‌اند در طاقت و تحمل دیگران نیست پس همان بهتر که دیگران درگیر زندگی روزمره باشند و بخورند و بخوابند و فکر نویسنده شدن و یا نقاش و کارگردان شدن را از سرشان بیرون کنند. اما تمام این حواشی علتی دارد. آنها کارشان را سخت جلوه می‌دهند، مناسکش را به نمایش می‌گذارند تا نشان دهند مشغول فعالیت دشواری هستند، تا بتوانند به خودشان ببالند.

آنها همه را به زندگی روزمره و کسب و کاری عاقلانه دعوت می‌کنند تا بتوانند خودشان را به معنای فانتزی کلمه، دیوانه بدانند و باز به خودشان ببالند اما نمی‌دانند که دیوانه‌ی واقعی کسی است که همه را به دیوانگی دعوت می‌کند.


دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه