دیگر زمان آن گذشته است که برای تماشای یک سریال خیابانها خلوت شوند و مخاطب پای صفحه تلویزیون میخکوب شود، زیرا دیگر نه سریالها آن حال و هوای گذشته را دارند و نه مخاطب همان مخاطب قدیم است. نزدیک به دو دهه است که شبکه نمایش خانگی بستر متفاوتی را برای پخش سریالهای متفاوت فراهم کرده، به طوری که هرروز شاهد روی کار آمدن ژانرهای جدید و خلاقیتهای بیسابقه هستیم. خلاقیتهایی که شاید دیگر رنگی از آن را در میان سریالهای تلویزیونی نمیبینیم. بنظر شما تلویزیون پرمخاطبتر است یا شبکه نمایش خانگی؟ سریالهایی که در این دو مدیا ساخته میشوند چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟ شما برای تماشای سریال کدامیک از این دو را انتخاب میکنید؟ در فیلم دکور این هفته از چیدانه قصد داریم از نگاهی معمارانه به شیوه طراحی صحنه و دکوراسیون به تفاوت سریالهای تلویزیونی و شبکه نمایش خانگی بپردازیم.
شاید مهمترین موضوعی که تفاوت صحنهپردازی تلویزیون و شبکه نمایش خانگی را رقم میزند بحث سانسورها و خط قرمزها باشد. به نظر شما این خط قرمزها چرا وجود دارند و اعمال میشوند؟ از نظر نگارنده تلویزیون یک رسانه ملی است، رسانهای که در دسترس تمام مردم قرار دارد. از روستاهای دورافتاده تا قلب کلانشهرها همگی از محتوای رسانه ملی بهرهمندند و رسانهای که مخاطب زیادی داشته باشد باید به سلیقه تمام اقشار احترام بگذارد، فلذا دچار محدودیتهای بیشتری میشود. هرچقدر دایره مخاطبان بیشتر باشد قضاوتها گستردهتر خواهد بود و اعمال یکسری خط قرمزها دقیقا بهمین دلیل است: کاهش نابهنجاریهایی که احتمالا منجر به رنجش خاطر مخاطب خواهد شد. بنابراین دست سازنده در شبکه نمایش خانگی بازتر است تا مسائلی را مطرح کند که در تلویزیون شاید هنوز هم نوعی تابو محسوب شود.
اجازه بدهید یک مثال ساده بزنیم. هم در سریالهای تلویزیونی و هم در شبکه نمایش خانگی به تصویر کشیدن زندگیهای مرفه و اصطلاحا بچه مایهدارها یک موضوع محبوب و مخاطبجذبکن است. هرچه زرق و برق و تجملات در یک سریال بیشتر باشد بیشتر به چشم بیننده خوش میآید. اصولا به تصویر کشیدن زیباییها برای هرکسی دلچسب است. اما نوع نگاه تلویزیون به این نوع زندگی با شبکه نمایش خانگی از اساس متفاوت است.
همه ما سریال «دل» را دیدهایم یا لااقل چند سکانس آن در شبکههای مجازی به چشممان خورده است. اغلب لوکیشنهایی که در این سریال کار شده است دکوراسیونی به سبک و سیاق کلاسیک و اشرافی داشتهاند. دکورهایی که معنای واقعی کلاسیک بودن را به مخاطب القا میکنند. بعنوان مثال خانه رستا نمونهای جالب از یک دکوراسیون کلاسیک اروپایی را به تصویر میکشد که شاید در تلویزیون هرگز چنین صحنهپردازی کار نشده است. نگاهی به تصاویر زیر بیندازید. دربهای چوبی گرانقیمت و ابزارخورده، لوسترهای کریستال غولپیکر، اکسسوریهای نفیس و مجسمههایی که احتمالا با خط قرمزهای یک سریال تلویزیونی جور درنمیآید اما در شبکه نمایش خانگی آزادانه قابل پخش است. در طراحی دکوراسیون سریالهای تلویزیونی چه خبر است؟
بعنوان مثال یکی از پولدارهای معروف تلویزیون حشمت فردوس در سریال ستایش است که در سه فصل ساخته شد. در تمام طول این سه فصل دکوراسیون خانه و زندگی فردوس تغییر آنچنانی ندارد و تیم طراحی صحنه سعی نکردند تا حال و هوای خانه را با ساکنین آن مطابقت بدهند. با اینکه ساکنین خانه عوض شدند و جوانترها جای قدیمیها را گرفتند و منطقیتر آن بود که سبک دکوراسیون متناسب با اعضای خانه تغییر میکرد و رو به مدرنیسم میرفت. اما خانه ریتم تکراری خود را تا آخرین اپیزود ادامه میدهد و همان سبک کلاسیک قدیمیپسند را دارد. اما چرا؟
یکی از بزرگترین دلایل این تفاوت بحث بودجه است. در ساخت سریالهای شبکه نمایش خانگی معمولا هزینههای کلان صورت میگیرد و در سیستمی که پولهای بزرگی در چرخه است طبیعتا طراحیهای صحنه و دکوراسیون باکیفیتتر انجام میشود. اگر قرار باشد یک دکوراسیون کلاسیک یا امروزی و مدرن به تصویر کشیده شود این کار تمام و کمال انجام میشود. همین مساله فروش سریال را بالا میبرد و به تبع آن دستمزد عوامل و بازیگران بیشتر خواهد شد. این دستمزدهای بالا ستارهها را از تلویزیون به شبکه خانگی میکشاند و مخاطبان آن را روز به روز افزایش میدهد. مخاطب زمانی پای یک رسانه میماند که کیفیت بالاتری از آن دریافت کند و همین دلیل کافی است که شبکه نمایش خانگی گوی رقابت را از تلویزیون برباید.
یکی از سریالهای اخیر تلویزیون که در ماه مبارک رمضان 1400 از شبکه سه سیما پخش شد سریال «یاور» بود. در این سریال هم دو خانواده از قشر مرفه حضور دارند که طراحی دکوراسیون خانه هردوی آنها در سبک کلاسیک است. بودجه محدود صدا و سیما اجازه آن را نمیدهد که بیش از حد به تجملات پرداخته شود و از طرفی بدلیل همان خط قرمزها و محدودیتها که بالاتر گفتیم، اگر هم بودجه اجازه بدهد ممکن است رسانه ملی به ترویج اشرافیگری و تجملپرستی متهم شود. فلذا دست و پای طراح صحنه بستهتر است و بایستی پشت خط قرمزهای بیشتری بماند. زیرا ممکن است مخاطب تلویزیونی، سازنده فیلم را به عادیسازی بریز و بپاش متهم کند و آنجا دیگر سازنده نمیتواند دکوراسیون فیلمش را سانسور کند.
در این سریال هم میبینیم که پیروی از کلاسیسیسم با استفاده از چند المان که در اکثر سریالهای تلویزیون تکرار میشود انجام پذیرفته است. شاید چون رسانه تلویزیون بیشتر در دسترس همگان قرار دارد و در هر صورت یک تعداد بیننده حداقلی در اختیار دارد تلاش کمتری برای پیشرفت دادن صحنه و دکوراسیون و جذب مخاطب بیشتر میکند.
در ادامه نظرتان را به تصویری از یک دکوراسیون کلاسیک در سریال «دراکولا» به کارگردانی مهران مدیری جلب میکنیم که پخش آن در شبکه نمایش خانگی از 3 فروردین سال 1400 آغاز شد. طراحی کردن و به تصویر کشیدن یکچنین دکوراسیونی در تلویزیون تقریبا بیسابقه است. زیرا چنین پوشش و جواهرات و دبدبه و کبکبهای در تلویزیون یکجورهایی تابوشکنی به حساب میآید و اصلا بودجه این رسانه هم اجازه ساخت مشابه این سریال را نمیدهد. به دلیل بودجه محدود فیلم تلویزیونی نسبت به مجموعه نمایش خانگی، نیاز کمتری به ساخت صحنه کامل و دکورهای پرخرج و حجیم در تلویزیون وجود دارد که این خود، جزو ویژگی های ذاتی طراحی صحنه تلویزیونی در مقایسه با صحنه های پرشکوه نمایش خانگی است.
موضوع دیگر سبک و شیوه ساخت سریال است. طراحی یک صحنه بر اساس داستان و کاراکترها صورت میگیرد و تفاوت قصهپردازی تلویزیون کمی با مدیاهای دیگر متفاوت است. پولدارهای تلویزیونی اکثرا از بازاریهای مایهدار هستند که در خانههای اعیانی، پر زرق و برق، شلوغ و پروسیله زندگی میکنند. مانند دکوراسیون خانه چاوش در سریال «برادرجان» که اوج لاکچری بودن در یک سریال تلویزیونی به نظر میآید. میتوانیم بگوییم که در تلویزیون تقریبا چیزی به نام دکور مدرن و مینیمال تعریف نشده یا کمتر دیده میشود. اکثر خانوادهها در خانههای سنتی زندگی میکنند و حتی اگر دکوراسیون جوانانه هم باشد به نوعی ایرانیزه شده است.
اما در مجموعه نمایش خانگی گرایش به مدرنیسم در چینش دکوراسیون به چشم میخورد و اتفاقا طراحی آن بسیار هم حرفهای انجام میشود. مثلا در سریال معروف قورباغه به کارگردانی هومن سیدی یک طراحی تمام و کمال از سبک مدرن در خانه نوری (با بازی نوید محمدزاده) میبینیم که جای چنین دکوری در میان سریالهای تلویزیونی خالی است.