حمام زیبایی در دهه نخست سال ۱۳۰۰ در محله حسنآباد ساخته شد. حمامی با بنا و معماری عجیب و داستانهای عجیبتر که هنوز برخی از این ماجراها دهانبهدهان بین اهالی این محله روایت میشود.
باغ بزرگی در اطراف تهران که از مایملک میرزا یوسف آشتیانی مستوفیالممالک بود و به نام پسرش حسن، «حسنآباد» میخواندندش. بعد از مرگ مستوفیالممالک باغ تکه و پاره شد و جز یکی دو چهارراه کوچک، چیزی از آن باقی نماند.
گورستانی در شمالغربی چهارراه بود و در کنار گورستان، حمامی. حمامِ حسنآباد اما بخت و اقبال نداشت. چو افتاده بود که حمام جن دارد و همین، ترس به دل مشتریهایش انداخته بود، چنان که کسی بعد از غروب آفتاب جرأت آن نداشت که پا در حمام بگذارد و یک عده هم میگفتند که از کوره حمام صدای «سوختم سوختم» میآید. همان شد که کمکم بازار این حمام از سکه افتاد و مشتریهایش پراکنده شدند و در نهایت متروکه شد.