برای توصیف این خانه به اختصار باید گفت: خوش انرژی، باصفا، دنج، سبز ، ساده و شیک.
هانیه و احمد این خانه را زمانی انتخاب میکنند که حیاط آن از آنها دلبری میکند، حیاطی که بهترین انتخاب برای بازی بچهها و دورهمیهای دوستانهشان خواهد بود. سقف بلند و نورگیر بودن خانه، پنجرههای قدیمی، دنج بودن آن و محرم بودنش همه و همه بودن در این خانه را دلخواهشان میکند. تصمیم نهایی را درخت چنار وسط حیاط میگیرد که این خانه باشد برای آرامش و آسایش هانیه و احمد و حسنا و حنایی که به زودی از راه میرسد.
هانیه و احمد میگویند که خانهی ایده آل نورگیر است، پنجرههایش رو به حیاط و درخت و باغچه باز میشود، فضای کافی برای بچهها و بازیشان دارد. هانیه هنرمند است و زمان را با سرامیکهای دستساز خودش میگذراند، پس خانهی ایدهآل یک طبقه مجزا برای کارگاه سرامیک و نقاشی دارد. آشپزخانهاش مجزاست و یک گوشه دنج حتما در خانه پیدا میشود. دقیقا مثل خانهی خودشان!
اینکه چطور ایده چیدمان و طراحی خانه به ذهنشان میرسد سوالی است که هانیه به آن اینطور پاسخ میدهد:" از سالها قبل مجله منزل برام هیجان انگیز بود و همیشه هر ماه میخریدم و با اشتیاق میخوندم. این سالها هم بیشتر پینترست. بیشترین چیزی که توی طراحی دنبالش بودیم، سادگی و خلوت بودن و آرامش بود. تا جای ممکن مینیمال. طراحی ساده و کاربردی و در کنارش گوشه دنجی برای وسایل قدیمیمون داشته باشیم."
بزرگترین چالش برای هانیه و احمد، در قدم اول باردار بودن هانیه بود و این توصیه پزشک که باید استراحت مطلق داشته باشد. هانیه این امکان را نداشت که در بازسازی حاضر باشد و برای انجام کارها طراحان و کارگران را راهنمایی کند. از سوی دیگر انتظار میرفت تنها یک ماه بازسازی خانه زمان ببرد اما به خاطر پوسیدگی و قدیمی بودن خانهای که متعلق به سال 1368 بود، سه ماه کار بازسازی طول کشید و هزینه بیشتر از آنچیزی بود که برآورد شده بود.
این خانه کمد دیواری نداشت! اما کاملا هوشمندانه از فضای زیرپله استفاده بهینه کردند، در واقع از فضای غیر قابل استفاده آن از دو طرف کمد و کشو ساختند. برای اتاق مهمان نیز دو ردیف بزرگ کمد ساخته شد. پایین طاقیها نیز کمد طراحی شد و در قسمت رختکن که یک تورفتگی ساده بود کمد و جاکفشی طراحی و اجرا شد.
اگرچه فرایند بازسازی خانه تماما چالش بود اما پتانسیل خوبی برای نوسازی داشت، و در نهایت خانه همان چیزی شد که هانیه و احمد میخواستند. البته هنوز هم برای هر گوشهاش برنامهای دارند و رفته رفته آنها نیز انجام خواهد شد.
طراحی تمام قسمتهای خانه و قسمتی از ساخت آنها بر عهده هانیه و احمد بوده است. به عنوان مثال طراحی تابی که در حیاط قرار دارد. این تاب به درخت بزرگ وسط حیاط متصل شده اما به نحوی که آسیبی به درخت نمیزند. به این صورت که برای یک سمت درخت پایه فلزی ساخته شده و به دیوار جوش دادهاند و از طرف دیگر یک حلقه ساخته شده که دور تنه درخت قرار میگیرد. و این طراحی باعث شده که در اثر تاب خوردن، فشاری به درخت وارد نیاید و برای آن مخرب نباشد.
مورد دیگری که از طراحیهای شخص هانیه و احمد است، مربوط به تخت دو طبقه اتاق بچههاست. تختی که به اتاق زیرشیروانی راه دارد! این خانه دارای یک اتاق زیرشیروانی است که امروز به دختر خانواده یعنی حسنا تعلق دارد. اتاق دنجی که وسایل حسنا در آن جا داده شده و کمک بزرگی به مرتب بودن اتاق میکند. همانطور که میدانید تخت دو طبقه باید پلههای ایمن داشته باشد، از طرف دیگر از آنجایی که برای وارد شدن به اتاق زیرشیروانی از این تخت استفاده میشود ارتفاع تخت باید از اندازه استاندارد بلندتر میبود. بابت طراحی این تخت چندباری از سازنده مشورت گرفته شده، اما در نهایت هانیه و احمد دست به کار شدهاند و طراحی آن را به سرانجام رساندهاند.
قسمت دوستداشتنی خانه، دو دیوار در دو سوی شومینه است که رنگ متفاوتی از سایر دیوارها دارند. وسیلههایی که قدیمی هستند درآنجا به دیوار زده شدهاند. بیشتر این وسیلهها از پدربزرگ و اقوام و دوستان عزیز هانیه و احمد به آنها هدیه شده است و همگی قدیمی و به نوعی عتیقه هستند. حالا در این کنج دنج خانه قاب شدند و در داخل طاقیها نصب شدهاند. این گوشه خانه جایی است که همه اعضای خانه از آن حال خوب میگیرند و عاشقش هستند.
از هانیه و احمد پرسیدیم چه توصیهای برای مخاطبین چیدانه دارید؟ هانیه و احمد میگویند برای خانه ای که در آن زندگی میکنید باید زمان بگذارید و با عشق و هر آنچه که دارید آن را طوری طراحی کنید که دوستش داشته باشید. مهم نیست خانه اجارهای است یا شخصی. اصل مهم این است که آن خانه محلی است برای عشق و زندگی.
هانیه در ادامه گفت: “از هر چیزی که لذت ببری، شکر کنی، خدا هزار برابر بیشتر بهتون میده."
و در ادامه قصه هانیه و احمد را از زبان خودشان بشنوید که شنیدنی است.
“از قدیم و قصهی خودمون بگم: ما زندگیمون رو تو یه خونه نقلی وسط شهر، مولوی، شروع کردیم. خونمون یه بالکن یک متر در یک متر داشت. اونجا رو طبقه زدیم، توش رو پر گلدون کردیم، دو تا قناری هم داشتیم که صبح به صبح برامون میخوندن. هر صبح با صداشون کیف کردیم و شکر کردیم. با خونمون عشق میکردیم .
سه سال بعد که خواستیم جابجا بشیم، خونهی دوم رو دیدیم، خوشمون اومد ازش. یه پاسیو داشت که عاشقش شدیم. اجارهاش کردیم. یه کم به سر و روی خونه دست کشیدیم. پاسیو شد حیاطمون. سرسبزش کردیم. بهش میگفتیم شمال!! هر وقت دلمون شمال میخواست ، مه پاش رو روشن میکردیم و یه آب و جارو میزدیم از بودنمون توی خونه کلی خوشحال بودیم، ۶ سال شد، هر روز که بیدار میشدم، اون خونه برام جذابترین و با عشقترین خونه بود. همیشه که از پنجره، کوچه رو میدیدم، میگفتم خدایا خونهی بعدی یه دونه از این درختا داشته باشم.
بعد ۶ سال که خواستیم جابجا بشیم، این خونه که جور شد، اولین چیزی که همسرم از خونه برام گفت، این بود که یه دونه از اون درختا که دوست داری ، دقیقا وسط حیاطه.
و حالا ما الان یک سال شده که اینجاییم. هر روز شکر میکنیم برای باهم بودنمون، برای سلامتی عزیزانمون.
برای این خونه،
این درخت،
این پنجرهها،
این نور…."
عکسهای بیشتر از خانه زیبای هانیه و احمد
دوستان همراه؛ شما هم میتوانید تصاویر دکوراسیون منزل خود را به پیج چیدانه یا پیج منزل دایرکت کنید تا درباره داستان خانه شما هم بگوییم.