سلاله ساعی نوشت: جای ما آدمهای معمولی کجاست؟ وقتی این روزها ویدیوهای فیلمها و سریالهای قدیمی را میبینم، اولین چیزی که به ذهنم خطور میکند، این است که چقدر فضای آنها شبیه به زندگی خودمان بود. از پوشش دیوارها و طرح کابینتهای آشپزخانه گرفته تا مبلمان و دکوراسیون خانهها، همه و همه حس نزدیکی و آشنایی با زندگی واقعی ما داشت.
آن صحنهها به طرز خاصی اصیل و ملموس بودند، به گونهای که احساس میکردی زندگی خودت را بر پرده سینما یا تلویزیون میبینی. قصهها واقعی و ساده بودند؛ دغدغههای آدمها به زندگی روزمره ما نزدیکتر بود و فضاهای فیلمی که در آنها زندگی میکردند شبیه به خانههایی بود که در آنها بزرگ شدیم. اما حالا که به سریالها و فیلمهای امروزی نگاه میکنم، فضاها و آدمها طوری به نظر میرسند که انگار از مریخ یا دنیای دیگری آمدهاند!
طراحی صحنهها به شدت مدرن یا مثل کاتالوگها شده، توی چشم، براق و دیوارها به رنگهای عجیب و غریب درآمدهاند، مبلها و دکورها بیش از حد لوکس یا مینیمال شدهاند، و داستانها و دغدغههای شخصیتها به چیزی غیرقابل لمس و دور از زندگی عادی تبدیل شدهاند. یا پیچیده و جنایی باورنکردنی و زیادی تخیلی، و یا جلف و سبک و آبدوغخیاری!
گویی ما و زندگیهای روزمرهمان دیگر به تصویر کشیده نمیشود و ما تنها نظارهگر دنیایی هستیم که کمتر شبیه به دنیای واقعی ماست.
تغییر زمان، تغییر سلیقهها و پیشرفتها در هنر و طراحی بیتردید به این تفاوتها دامن زده، اما آنچه از دست رفته، حس نزدیکی و همذاتپنداری با زندگی شخصیتهای روی صفحه است.
در گذشته، فیلمها و سریالها فضایی را نشان میدادند که مردم در آن با عشق، دلمشغولیها و مشکلات ساده و ملموس زندگی خود درگیر بودند. این ارتباط و نزدیکی با واقعیتهای زندگی، چیزی بود که آنها را ماندگار و خاطرهانگیز میکرد.