داریوش مجموعه نمایش خانگی ایرانی به کارگردانی و نویسندگی هادی حجازیفر و تهیهکنندگی نوید محمودی است که در سال ۱۴۰۳ از شبکه نمایش خانگی فیلم نت پخش شد.
خلاصه داستان:
بهرام با داریوش که سالهاست در ترکیه زندگی میکند، تماس میگیرد و به او خبر میدهد که از خانواده مقتول رضایت گرفته است. با بازگشت داریوش به ایران، او با پیشنهاد بهمن در مورد بازگرداندن طلاهایی که پانزده سال پیش پنهان کرده است، مواجه شده و در این مسیر درگیر چالشهایی میشود
امروز در چیدانه قصد داریم به دکور صحنه این سریال جذاب و محبوب بپردازیم:
بعد از گذر از پیچ و تابهای فراوان کوچه و رد کردن کوچههای تنگ و ترش بالاخره به یک خانه قدیمی در انتهای کوچه میرسیم، خانه لیلا! این خانه با نمای آجری ساده و در آهنی قدیمی بیشتر به نظر میرسید گنجینه تاریخ محله باشد تا محل زندگی یک خانم جوان و پسر کوچکش حیاط کوچک خانه با گلدانهای گل طبیعی پر شده و همین چند گلدان احساس نوستالژیک را در انسان زنده میکند و با صدای بلند فریاد میزنند اگر چه سالها از ساخت این خانه میگذرد اما هنوز روح زندگی در آن جریان دارد. اما درباره دکوراسیون داخلی، فضای درونی خانه متشکل از سه بخش اساسی است اولی آشپزخانه که اولین چیزی که در آن توجه را به خود جلب میکند کابینتهای ساده و رنگ و رو رفته هستند که شاید دیگر زیبایی خود را از دست دادند و آشپزخانه را به مکانی صرف برای پخت و پز تبدیل کردند و نه جایی برای لذت بردن از آشپزی. پذیرایی ساده با مبلهای راحتی زوار در رفته اما بخش دیگر با شیشههای آبی از سایر بخشها جدا شده و همین رنگ آبی به خانه روح نو بخشیده است.
کرکره قدیمی زنگزده با اسباب و اثاثیه داخل مغازه هماهنگ است. در این مغازه همه چیز کهنه و کثیف است الا فنجانِ کمرباریکِ بهرام. رنگ آبی دیوارها، که یادآور روزگار قدیم است، به خوبی فضای شرارت حاکم بر مغازه را تعدیل میکند. این رنگ، گویا سعی دارد تا حس آرامش را به بیننده منتقل کند، هرچند که عملاً نمیتواند بر روی شرارتهای عمو بهرام و رفقای او تأثیر چندانی بگذارد. پنجرههای شیشهای بلند سراسری، نور طبیعی را وارد مغازه میکنند و با کمک رنگ آبی دیوارها، فضایی متفاوت و دلپذیر ایجاد میکنند. اما حتی نور خورشید هم نمیتواند بر روی سایههای سنگین شرارت و دسیسه اکیپ بهرام غلبه کند. در این مغازه، هر تابش نور، گویی تنها بر عمق تاریکیها میافزاید.
اما بهترین خانه این سریال، خانه سحرخانم دولتشاهی. این خانه با طراحی مدرن و دلنشین فضایی آرام و راحت را فراهم کرده است. مبلهای مدرن آبی، به عنوان نقطه مرکزی فضا، حس تازگی و صمیمیت را القا میکنند. آباژورهای دوتا ست با نور ملایم خود، جوی گرم ایجاد میکنند. پنجره سراسری، نور طبیعی را به وفور به داخل میآورد و ارتباطی نزدیک با طبیعت برقرار میکند. پردههای حریر نازک کرم، هم زیبایی فضا را افزایش میدهند و هم از ورود نور شدید جلوگیری میکنند. در مجموع، این منزل با ترکیب هوشمندانه رنگها و عناصر مدرن، فضایی آرامشبخش و جذاب مانند خود ساقی را به وجود آورده است.
لوکیشن کلی این سریال در محلههای قدیمی پایین شهر با خیابانهای باریک و ساختمانهای نما آجر سه سانتی و حتی کاهگلی است. احساس ناامنی نیز در این فضاها مشهود است. موتورسواران خلافکار که به سرعت از میان کوچهها عبور میکنند، حس تنش و اضطراب را به همراه دارند. کوچههای تنگ و سایههای عمیق، حس گم شدن را در دل ساکنان و گذرندگان ایجاد میکند و گاهی به مکانی برای پنهان شدن تبدیل میشود. اما با وجود همه اینها در نهایت، این محلهها با تمام زوایای تاریک و روشن خود، داستان زندگی مردمی را روایت میکنند که در کنار چالشها، به زندگی ادامه میدهند.