فضاهای مسکونی: سیما تیرانداز یکی از هنرمندانی است که نهتنها از نظر رشته تحصیلی در زمینه دکوراسیون معلوماتی دارد بلکه از فضاسازی خانهاش مشخص است به شکلی غریزی، فردی است که نگاهی زیباشناسانه دارد؛ مسئلهای که خودش هم آن را اعتراف میکند. با چیدانه همراه باشید تا گشتی در خانه سیما تیرانداز بزنیم و با او درباره دکوراسیون منزلش گفت و گو کنیم.
درواقع من دیپلم معماری داخلی دارم اما فارغ از این موضوع، دکوراسیون برای من یک امر کاملا ذاتی بوده و هست. مادر من فردی بسیار خوشسلیقه است و انگار این مسئله به من هم منتقل شده؛ هرچند من به خوشسلیقگی مادرم نیستم اما با سلیقه بودن در چیدمان منزل همیشه برایم یک اصل و یک ویژگی ذاتی بوده است.
من برای خواندن، دیدن و دانستن درباره چیزهایی که دوست دارم، وقت میگذارم. در زمینه دکوراسیون هم همیشه به اینکه در حال حاضر در زمینه اکسسوار، طراحان دنیا بر چه فرم و رنگهایی کار میکنند یا در نوع مبلمان و شکل چیدمان چه روندی در حال اجراست، مطالعه دارم. برای همین مجلات مختلف در این زمینه را زیاد میبینم.
اینبار به شکل اصولیتر حرکت کردم. مثلا اگر به حس خودم بود، دلم میخواست فضای سرویس بهداشتی را رنگی کار کنم اما به جای آن این رنگ و طرح را در اکسسوار آن مانند استفاده از گل و کوزه و… لحاظ کردم؛ یعنی آن فضای رنگی و تنوع رنگی را در اجزا ایجاد میکنم. به هر حال بحث اقتصادی ماجرا هم هست. ما آنقدر پولدار نیستیم که هرچند وقت یکبار روی دیوارهای خانه کار کنیم یا مدام مبلها و پردهها را عوض کنیم. میشود به جای کلیات، سراغ تغییر در جزییات رفت.
بخشی از ماجرا به این برمیگردد که اساسا چوب را خیلی دوست دارم. شیشه و فلز بیشتر در دکورهای تماما مدرن استفاده میشوند اما من به سبکهایی مثل ویلاهای اسپانیایی متمایل هستم. به نظرم بودن در یک فضای خیلی مدرن به مدت طولانی، خستهکننده است. به واسطه زندگی شهری و دوری از طبیعت، دلم میخواهد بخشی از طبیعت را در خانهام داشته باشم. چوب، گرما و صمیمیت خانه را تشدید میکند و احساس راحتی بیشتری برای من ایجاد میکند؛ البته حضور بچه هم بیتاثیر نیست. شاید اگر بچه نداشتم یا مجرد بودم، من هم به سمت سبک های مدرن و مینیمال میرفتم.
آبی و فیروزهای را بسیار دوست دارم. رنگی ایرانی که با حس من همخوانی دارد و از آنها در فضای خانهام مانند کابینتهای آشپزخانه، کاشیها و… استفاده کردهام. شاید به نحوی عرق ملیگرایی باشد اما در هر حال این رنگ به من آرامش زیادی میدهد.
صدردرصد؛ البته نگرش من به رنگها بستگی به حسم دارد؛ مثلا یادم هست چندین سال پیش که فرفوژه مد بود بهشدت به رنگ سورمهای علاقه داشتم. بعد این رنگ جایش را به سبز داد و بعد نوبت به نارنجی و قرمز رسید اما الان به ترکیبهای رنگی علاقه دارم. شاید اگر حالا براساس رنگ بخواهم کار کنم دیگر سراغ رنگهای تند نروم!
خیلی زیاد. من به خاطر نوع کارم مدت کمی در خانهام هستم و دلم میخواهد در آن مدت حس خوبی داشته باشم. این فارغ از تمیزی، نظافت و آراستگی خانه است. نوع رنگها و چیدمان خانه باید به من آرامش بدهد. دلم میخواهد صبح که از خواب بیدار میشوم، در فضای ملایمی چشمهایم را باز کنم و چیزهایی ببینم که دوستشان دارم. به نظرم خانه هر آدمی باید جایی باشد که به لحاظ انرژی محیطیاش او را مشتاق کند که به سمت خانه برود. وقتی وارد خانه میشوم دوست دارم اجزای آن از رنگ و طراحی تا نوع مبلمان، چیدمان و وسایل حس راحتی به من بدهد.
خیلی به باغچه و باغبانی علاقه دارم. یکی از ایدههای اولیهام این بود که در بالکن این خانه یک باغچه درست کنم اما چون مهندسی ویژهای میخواست که باید رعایت میشد تا دچار مشکل نشود، منصرف شدم؛ البته چون گل نگهداری سختی داشته و مشکلات خودش را دارد، بیشتر از گیاهان تزیینی استفاده میکنم، هر سال به آنها رسیدگی میکنم و دنبال خرید گیاهان متنوع هستم.
راستش بعضی چیزهایش را رعایت کردهام اما خیلی به آن اعتقادی ندارم؛ اینکه مثلا در کجا آینه بگذارم یا از وسایل خاص استفاده کنم یا مجراها را باز بگذارم و… . درواقع هیچ اعتقاد علمی یا عملی پشت این کارهایم نیست؛ مثلا در خانه بامبو دارم اما فقط به خاطر زیباییاش و همین که یک موج بود که همه سمت آن رفتند و من هم گرفتم. معتقدم آن انرژی و حس و حال خوب و خوش را خودت باید در خانه ایجاد کنی.
راستش آموزههای من در دکوراسیون براساس مشاهدات خودم است. به این خانه که آمدم به نوعی آن را خام تحویل گرفتم؛ یعنی رنگ نشده بود و درب و کابینت هم نداشت. آقایی که اجرای دکوراسیون آن را انجام میداد، نگاه کارشناسی داشت اما در نهایت با نظرهای من پیش میرفت و بیشتر اجراکننده بود؛ مثلا او اعتقاد داشت از کاشیهای رنگی استفاده کنم اما خودم بنابر تجربهای که داشتم این کار را نکردم یا مثلا برای کف خانه دنبال متریال خاصی بودم که جایی دیگر نباشد. میتوانستم کف را لمینیت یا چوب کنم اما دلم یک چیز خاص میخواست؛ برای همین گشتم و چوبپنبه فشرده بلژیکی را پیدا کردم که در زمان خودش گران هم بود و از آن استفاده کردم.
این نوع چوبپنبه خانه مرا گرم نگه میدارد اما بیشتر خاص بودنش برایم مهم بود. از چیزهایی که مرسوم است، خوشم نمیآید! الان حدود هفت، هشت سالی میشود که در این خانه هستم و شاید یکی، دو سال دیگر اگر بخواهم متریال کف را عوض کنم، باز هم دنبال یک چیز خاص و تک باشم. این کارم را سخت میکند و ممکن است چیز خاصی هم پیدا نکنم اما حداکثر تلاشم را میکنم.
دنبال چیز خاص رفتن هزینه دارد. سعی میکنم مقرون به صرفه عمل کنم. خانه قبلیام یک آپارتمان 65متری بود و آن زمان هم وسعت خانه و هم شرایط مالیام اجازه نمیداد خیلی کارها را انجام بدهم؛ مثلا وسایلم را از فروشگاههایی میخریدم که هم خاص بودند و هم قیمت مناسبی داشتند. از یکجایی به بعد به خودم گفتم چیزی نمیخرم؛ مگر آنکه صبر کنم تا پولش جور شود و بهترین و خاصترین را بخرم. این شکلی از مدیریت است؛ مثلا چند سال میخواستم پنجرهها را عوض کنم و برای این کار صبر کردم تا موقعیت مالیاش جور شود که بهترین انتخاب را داشته باشم. شاید به نوعی روی آن ضربالمثل اروپایی جلو میروم که میگوید «آنقدر پولدار نیستیم که چیز ارزان استفاده کنیم».
بله. این هم یک نوع مدیریت بودجه و دکوراسیون باصرفه اقتصادی است؛ مثلا میخواستم صندلیهای بار آشپزخانه را عوض کنم که دیدم آن چیزی که میخواهم بسیار گران است و برای همین صندلیهای قبلی را با شکل خاصی رنگ کرده و دوباره استفاده کردم یا مبل من برای حدود 10سال پیش است اما با استفاده از روکش و پارچه جدید، تبدیل به مبل تازهای شد که حتی متوجه نمیشوید قدیمی است. این کار بسیار ارزانتر از تغییر دادن دکوراسیون است؛ البته نمیشود در همه موارد این کار را انجام داد اما تا جایی که ممکن باشد در بعضی از وسایل اینطور عمل میکنم؛ مثلا برای میز غذاخوری هم زمانیکه میخواستم تغییری در آن ایجاد کنم، دیدم قیمتهای بسیار بالایی دارد و به همین دلیل فقط میز را عوض کردم و صندلیها را با تغییر و بهسازی نو کردم.
تغییر دکوراسیون کار پرهزینه و گرانی است. من این کار را با اکسسوری ها به شکلی خاص انجام میدهم. چیزی که یاد گرفتهام این است که وسایلی بخرم که ارزش آنها مشمول زمان نشود و با گذر زمان ارزش مادیشان حفظ و حتی بیشتر هم شود. میتوانم یک تختخواب مدرن بخرم اما بعد از مدتی اگر بخواهم آن را با تخت جدیدی عوض کنم، به قول مادرم نهتنها ارزشی ندارد، بلکه هزینه زیادی هم میخواهد و در نهایت به قیمت تیر و تخته میخرند! برای همین وسیله عتیقهای میخرم که بعد از چند سال هنگام معاوضه یا جایگزینی، دچار ضرر مالی زیادی نشوم. این هم کار سختی است اما به نظرم بهتر است.
به خاطر فرزندم، خانهام را پرنور کردهام اما ترجیح خودم نور کم است. وقتی فرزندم خواب باشد یا خانه نباشد، تمام نورهایم غیرمستقیم میشود. من دورتادور خانهام هالوژن و نور مخفی گذاشتهام که از آنها استفاده میکنم یا با یک آباژور، نور مورد نیازم را تامین میکنم.
در شماره جدید مجله منزل می توانید این مطلب و هم چنین مطالب جذاب دیگری در زمینه معماری و طراحی دکوراسیون داخلی پیدا کنید. این مطلب تنها یکی ازمطلب های جذاب این شماره است به شما پیشنهاد می کنم تا این مجله را حتما خریداری کرده و از مطلب های آن استفاده کنید.
اگر در فضایی با دکوراسیون خلاقانه کار و زندگی می کنید و یا فضایی این چنینی را می شناسید،که پر از نشانه های شخصی شماست، تورهای چیدانه مشتاق است از شما و محل کار و زندگی تان عکاسی کند و آن را به مخاطبان چیدانه نشان دهد. اگر علاقه دارید که عکس های خلاقانه بیشتری از خانه های ایرانی برای ایده گرفتن ببینید خانه یا محل کار خود را با ما به اشتراک بگذارید!
اگر از این مطلب خوش تان آمد پس حتما مطالب زیر هم برای تان جذاب خواهد بود: شب نشینی ایرانی در خانه پژمان بازغی! خانه پرویز تناولی، شاهکاری از معماری و دکوراسیون ایرانی خانه پدر سالار سینمای ایران، سلیقه مدرن در پوسته سنتی! خانه ویشکا آسایش، دکوراسیونی با ایده های کلاسیک! صندلی های منزل را با سلیقه بهنوش طباطبایی انتخاب کنید! استودیو تیکتاک، دفتر کار دوست داشتنی برادران دو قلوی صفاریان پور تزیین دیوار خانه به سلیقه شقایق دهقان و محراب قاسم خانی
منبع: مجله ی منزل