اگر از طرفداران سریالهای شبکه خانگی باشید حتما این روزها دست کم نام سریال «پوست شیر» را شنیدهاید. سریالی در ژانر درام-معمایی که در میان واویلای سریالهای کمکیفیت شبکه خانگی توانسته رضایت بسیاری از عاشقان فیلم و سریال را به دست بیاورد. به همین دلیل ما نیز محبوبیت این سریال را مناسب دیدیم تا در فیلم دکور این هفته از چیدانه به بررسی بیشتر سبک طراحی صحنه و دکوراسیون آن بپردازیم. با ما همراه باشید تا به سکانسهای مختلف این سریال که هر چهارشنبه از پلتفرم فیلمنت پخش میشود را از زاویه معمارانهتر و تخصصیتری نگاه کنیم.
نعیم (هادی حجازی فر) که پس از 15 سال از زندان آزاد شده به دنبال دختر خود آمده است تا او را ببیند و سالهای از دست رفته را جبران کند. ساحل (پردیس احمدیه) پس از این همه سال دوری از پدر، نمیتواند او را بپذیرد اما طی اتفاقاتی پدر و دختر به تدریج به یکدیگر نزدیک میشوند. اما پس از این دیدار اتفاقات عجیب و ناخوشایندی میافتد تا نعیم دوباره در مخمصهای بزرگ گرفتار شود.
نویسندگان
کارگردان
مشاهده بیشتر
طراح صحنه
بازیگران
لیلا برزگر که پانتهآ بهرام ایفاگر نقش آن است در خانه همسر جدید خود از رفاه خوبی برخوردار است. او طراح لباس است اما در خانه لیلا خبری از مدرنیته و لوازم لوکس و امروزی نیست. ما با خانهای کاملا کلاسیک و سنتی مواجه هستیم. مبلمان ساده چوبی، فرشها و قالیها، جزئیات دکوراتیو، کنسولهای قدیمی و پتینه و آباژورهای بلند گوشه پذیرایی همگی خبر از یک دکوراسیون کلاسیک و خانوادهای خاطرهباز و قدیمیپسند میدهند. در این طراحی دکوراسیون حتی تابلوفرشها و قابهای دیواری نیز از سبک کلاسیک پیروی میکنند و در یک کلام انگار پیش از ساخت سریال یک نفر به یک آنتیکفروشی قدیمی رفته باشد و جزء به جزء این وسایل را خریده و کنار هم چیده باشد!
در این میان المانی که بیشتر از هرچیز نظرها را جلب میکند درب ورودی خاص خانه است. این درب سنتی که با شیشههای رنگی و زیبایش یادآور معماری پرنقش و نگار و اصیل ایرانی است، مانند یک اثر جذاب هنری در حاشیه دکوراسیون میدرخشد و سبک کلاسیک آن را تقویت و تکمیل میکند. طراح صحنه از این درب خاص برای فضاسازی استفادههای زیادی کرده است. مثلا زمانی که ساحل زنده بوده و خانه پر از سر و صدا و شور و هیجان است نوری که از شیشهها به داخل خانه میتابد فضا را سرزندهتر و دلپذیرتر جلوه میدهد، اما در سکانسهایی که ساحل از دنیا رفته و خانه غمگین و خاموش است تنظیم نور و قاببندیها به گونهای انتخاب شده که تنها روشنایی خانه باریکههای نازکی از نور هستند که از همین پنجرههای مربعی کوچک به فضای سرد داخل سرک میکشند و با سماجتی مذبوحانه تلاش میکنند تا خانه را گرم و روشن کنند.
یکی از خاصترین لوکیشنهای سریال اتاق پرجزئیات ساحل است. اتاق کوچکی که با نشانههای مختلف به فضایی پرازدحام تبدیل شده و هر نشانه یک ویژگی از شخصیت و روحیات ساحل را برای بیننده روایت میکند. وقتی دوربین ما را به اتاق خواب ساحل میبرد برخلاف آن که توقع داریم با اتاقی پر از لوازم نوجوانانه و دخترانه مواجه شویم دکوراسیونی را میبینیم که بیانگر شخصیت نسبتا پخته و عمیق ساحل است. او عاشق ورزش، موسیقی، نقاشی و طبیعت است و تابلوها و پوسترهای رنگ و وارنگ روی دیوار تعلق خاطر و پیوستگی او با هنر را ابراز میکند. او عاشق مادر و پدرخواندهاش است، برخلاف عرف جامعه خیلی زود با پدرخوانده خود -بهزاد- اخت شده و حالا او را «بابا» صدا میزند. قابهای خانوادگی متعدد و حتی قاب عکس تکی بهزاد که در گوشه و کنار اتاق ساحل میبینیم این علاقه شدید را تایید میکند. کتابخانه جمع و جور اتاق که با یک نگاه لااقل چند نام آشنا در میان کتابهای فاخر او میبینیم به مای مخاطب میگوید که ساحل یک نوجوان معمولی نیست، او شخصیتی مستقل، بامعلومات و پرمایه دارد. ساحل که در اپیزود اول به قتل میرسد و در تمام قسمتها او را فقط در فلشبکهای سریال میبینیم در هر قسمت اطلاعات کمی از شخصیت و حالات روحی او دستمان میآید، اما کافی است سری در اتاق خواب او بچرخانیم تا حال و هوای دختر عمیق و پرشور قصه را بیشتر بشناسیم. این چیزی است که تیم طراحی صحنه برای آن تلاش میکند: گفتن ناگفتهها در قالب جزئیات بصری.
رضا (علیرضا کمالی) که در همان اپیزود اول به عنوان یار غار و رفیق گرمابه و گلستان نعیم معرفی میشود به همراه مژگان (ژیلا شاهی) در خانهای زندگی میکنند که در محلههای جنوب شهر تهران واقع است و حال و اوضاع خوبی ندارد. در این خانه از شیر مرغ تا جان آدمیزاد پیدا میشود و اولین چیزی که چشم را آزار میدهد هرج و مرج و شلوغی ناموزون آن است. دیوارهای خانه رضا پر از عکسهای قدیمی و سیاه و سفید است و وفاداری او به اصل و نسب و خانواده لابلای اتفاقاتی که در جریان فیلم رخ میدهد نیز مشهود است. مژگان که برای کار به خانه دیگران میرود و به تمیزکاری و نظافت میپردازد سعی کرده است خانه خودش را با هر امکاناتی که در دسترس است دیزاین کند، از برچسبهای کوچک روی یخچال گرفته تا ظرف و ظروف تزئینی و گل و گلدانهایی که از هیچ نظم خاصی تبعیت نمیکنند اما خانه را گرم و صمیمی نگه داشتهاند. ساک لباسها و لوازم مژگان همیشه گوشه اتاق جا خوش کرده تا هر زمان که مدت صیغهاش با رضا به پایان رسید از خانه برود! او خود را مسافر این خانه میداند.
سرگرد مشکات که در جریان یک پرونده قتلهای سریالی دختر کوچکش را به قتل رساندهاند، حالا با انگیزه انتقام و خونخواهی دخترش و تمام قربانیان این پرونده، ماموریت حل معمای قتل ساحل را بر عهده گرفته است. به روایت فیلم مشکات پس از مرگ دختر کوچکش 2 سال خود را در خانه زندانی کرده و هنوز نتوانسته است به طور کامل به جریان عادی زندگی برگردد. خانه سرگرد داغدیده نشانههای زیادی از غم و افسردگی دارد و این حس و حال از همان درب آهنی و زنگزده بزرگ ورودی به بیننده القا میشود. طراح صحنه داخل خانه را نیز تاریک و بینور طراحی کرده تا با ترکیب لباسهای مشکی پدر و عکسهای کودک از دست رفته که در هر گوشه و کنار خانه یکی از آن قابها قرار دارد و جای خالی فرزند را دائما به مخاطب یادآوری میکند فضایی درام و دردناک را به وجود بیاورد. این در حالی است که وقتی فلشبک میزنیم و به گذشته و سکانسهای زنده بودن دخترک و بازیهای کودکانه او در محیط شاد خانه برمیگردیم با فضایی سرزنده و سرشار از رنگ و نور مواجه میشویم در حالی که جایجای خانه را گل و گلدانهای سرحال پر کرده و تفاوت حس و حال خانه قبل و بعد از وقوع مرگ غمانگیز فرزند کاملا برای مخاطب ملموس است.
تیم طراحی صحنه سریال «پوست شیر» تلاش کرده است تا با بکارگیری لوکیشنها و دیزاینهای متفاوت آیینه تمامنمایی از حالات و روحیات کاراکترهای فیلم باشد و حس و حال و فضای صحنه را به خوبی به بیننده القا کند و در کلام آخر، به جرات میتوانیم بگوییم که مهدی موسوی به همراه تیم حرفهای خود به خوبی از پس این مهم برآمده است.
همچنین در چیدانه بخوانید: