این روزها در شبکه نمایش خانگی سریالی در حال پخش است که با وجود سایه سنگین حواشی بالاخره چشم اهالی فیلم و سریال را روشن کرد و به مرحله اکران درآمد. سریال «سقوط» با محوریت داعش و چالشهای وزارت اطلاعات با آن مقوله این روزها مخاطبان زیادی را به خود جذب کرده است. در ادامه با ما باشید تا این سریال دیدنی را از منظر طراحی صحنه و المانهای معماری و دکوراسیون بیشتر بررسی کنیم.
برای قضاوت درمورد سریال سقوط به زمان بیشتری نیاز داریم و قطعا در آینده میتوان نقدهای مستدلتری در وصف آن نوشت، اما شاید تا به اینجای کار یکی از بزرگترین برگ برندههای این سریال پرمخاطب، پرهزینه و البته پرحاشیه، نحوه قصهگویی آن از دیدگاه زنی است که در دنیای آرام خود سیر میکند و ناگهان به جهان مخوف و بیرحم داعش پرتاب میشود. شاید برایتان جالب باشید که بدانید که فیلمنامه این سریال به دست اعظم بهروز رقم خورده است و قطعا یک زن بهتر میتواند با نگاه مسلط به جهان زنانه، تضاد و تقابل عمیق میان دنیای مردانه و زنستیز داعشیها و دنیای زنانه شخصیت اول داستان که به تازگی مادر شده و در آستانه رقم زدن فصل جدیدی از زندگی است را به تصویر بکشد.
نویسنده
کارگردان
مشاهده بیشتر
طراح صحنه
بازیگران
اولین سکانسهای این سریال در شهر سنندج فیلمبرداری شده است. آیسان و ژاکان که در دانشگاه با یکدیگر آشنا شده و ازدواج کردهاند حالا در این خانه ساکن هستند. ژاکان به واسطه مشکلات اقتصادی و فقر و محرومیت که در برخی مناطق مرزی کردنشین غرب کشور برقرار است به شغل کولبری روی آورده و با تحمل مصائب فراوان توانسته است این خانه و زندگی را برای خود و همسرش ترتیب بدهد. درست است که خانه این زوج عاشق کوچک است اما نوع چیدمان و المانهای موجود در خانه گرما و صمیمیت جالبی را به ذهن بیننده تزریق میکند. خانه آیسان و ژاکان بویی از مدرنیته نبرده و لوازم در کمال سادگی انتخاب شدهاند، هرچند برخی جزئیات با توجه به این که اینجا خانه یک زوج جوان است به شکلی برگزیده شدهاند که دکوراسیون خانه را جوانانهتر جلوه بدهند.
فیلمبرداری در یکی از روستاهای سنندج انجام شده و خانههای روستا غالبا آجری و قدیمی هستند. در بخشی از سریال از خانه مادر ژاکان نیز تصاویری میبینیم که نمود کامل یک خانه روستایی است و همه المانهای یک دکوراسیون روستیک را در خود جای داده، به عنوان مثال فرشها و گلیمهای قرمز سنتی نه تنها در کف خانه پهن شده، بلکه تکههای فرش برای تزئین پلههای خانه نیز به کار گرفته شدهاند. طاقچههای زیادی که در اتاق پذیرایی میبینیم و لوازمی که روی آن چیده شده هرکدام حرفی برای گفتن دارند. دیوارهای کاهگلی و حیاط پرگل و سنتی خانه مادر ژاکان، زیبایی یک خانه ساده و تیپیکال روستایی را تکمیل کرده است.
حیاط باصفا و سرسبز و گل و گلدانهایی که آیسان بخشهای مختلف خانهاش را با آنها تزئین کرده نوید یک زندگی شاد و امیدوارانه را میدهد، هرچند در آن رفاه و امکانات کافی وجود نداشته باشد. در سکانسهای مختلف میبینیم که بخشی از خانه ژاکان و آیسان به نمایشگاهی از عکسهای خانوادگی تبدیل شده که شبها با نور ریسههای رنگی جذابتر و شاعرانهتر جلوه میکند و این بخش از خانه پیام مهمی را به مخاطب میرساند: این زوج عاشق همدیگرند و تحت هر شرایطی حریم دونفره خانواده آنها برایشان اهمیت بسیار زیادی دارد. آیسان و ژاکان هردو تحصیلکرده و دانشگاهرفته هستند، درست است که دست سرنوشت آنها را در موقعیتی قرار داده که نتوانند از پتانسیلهای معلوماتی خود به درستی استفاده کنند اما طراح صحنه با قرار دادن کتابخانه بزرگی در اتاق خواب این زوج، مهر تاییدی بر این حرف زده و احتمالا قصد دارد به مای مخاطب تفهیم کند که ژاکان با آگاهی در مسیری که انتخاب کرده است قدم برمیدارد نه صرفا به واسطه فقر و بیپولی.
اگر بخواهیم همین اول کاری داستان سریال سقوط را برایتان اسپویل نکنیم بهتر است توضیحاتمان را با به تصویر کشیدن سکانسهای پراکنده دنبال کنیم. پس از آن که آیسان و ژاکان به دنبال اتفاقاتی پایشان به مرکز حکومت نیروهای داعش در عراق باز میشود صاحب خانه جدیدی میشوند که نوع چینش آن با شرایط موجود تناسب جالبی دارد. آیسان با نارضایتی پا به این میدان جنگ گذاشته و نمیتواند خودش را از مهلکه بیرحمانه داعش خلاص کند. خانه جدید این زوج در موصل عراق، این دلسردی از زندگی را به خوبی نمایش میدهد و در گوشه و کنار خانه افسردگی و غم عمیقی جا خوش کرده، دیگر خبری از عکسهای دونفره و عاشقانه نیست، هیچ رنگی وجود ندارد و تمام آنچه که میبینیم یکسری لوازم کهنه و خاکگرفته هستند که سردی و بیرغبتی این زن را به خانه و خانوادهاش فریاد میزنند. شاید آیسان خودش را متعلق به این خانه نمیداند و تصور میکند که این مکان کهنه و غمزده نمیتواند قرارگاه عاشقانه آن دو باشد.
شاید درمورد تجاوز اجباری تروریستهای داعش به زنان یک چیزهایی شنیده باشید. اینجا خانهای است که زنان زیادی منجمله همسران داعشیها در آن زندگی میکنند و زنان مجرد در این مکان به نوعی معامله میشوند تا به عقد سربازان داعش دربیایند. این خانه -بهتر است بگوییم خوابگاه یا مسافرخانه!- با همین ظاهر و نمای خشن که با پرچمهای سیاه داعش تزئین شده خبر از فجایع دردناکی میدهد که پشت دیوارهای سیمانی آن اتفاق میافتد. اولین چیزی که با دیدن فضای داخلی این خانه جمعی به ذهن بیننده متبادر میشود آشفتگی و هرج و مرج است. نگهبانان زن با لباسهای نظامی به مثابه قراولهایی هستند که اجازه نمیدهند کسی از این ساختمان خارج شود و فضای خفقانآور و سنگینی را حاکم ساختهاند. زندگی فشرده زنان در این ساختمان، بندهای رختی که در سالنها آویزان است، چمدانهایی که در گوشه و کنار اتاقها به چشم میخورد، دیوارهای خاکستری رنگ و رو رفته، کمدهای خشن فلزی و پتوهای نمدی سربازی فضای زمخت و ناهنجاری را به وجود آورده است و میلههای آهنی که دورتادور ساختمان را احاطه کرده این خانه را به زندانی تبدیل کرده است که زنان در آن گرفتار هستند، شاید بهتر است بگوییم اینجا یک زندان ساده نیست، بلکه زندانی از جهل و اجبار است که زنان زیادی در ساحت آن قربانی میشوند.
شاید یکی از قابهای پرمفهوم و عمیقی که در سه قسمت ابتدایی سریال سقوط فیلمبرداری شده همین فریم باشد. ژاکان درحالی که روی سجاده نماز نشسته با ریشهای کثیف و بلند و ظاهری زمخت و ناهنجار به همسر ناراضی و طفل کوچکش لبخند میزند و اسلحهای که در پس این قاب به دیوار تکیه داده شده حرفهای زیادی برای گفتن دارد. پارادوکسی که میان خلوص نماز و نیایش و عبادت خداوند با اسلحهای که توی دست ژاکان قرار دارد هست، در این صحنه بسیار پررنگ به نظر میرسد. این اسلحه خونهای بیگناه زیادی را بر زمین جاری کرده که حضور آن در خانه هیچ تناسبی با روحیات لطیف و زنانه آیسان ندارد. سریال «سقوط» در اغلب صحنهها به نوعی شجاعت زن ایرانی را به رخ بیننده میکشد که چطور تمام زورش را میزند تا از بند ظلم رها شود و اسارت را به آزادی بدل کند، حتی به قیمت جان!
در سکانسهایی که فیلمبرداری آن در ترکیه اتفاق افتاده بالاخره چشم مخاطب به یک دکوراسیون لوکس و مدرن باز میشود. ویلای دوست ژاکان که مکانی برای نگهداری نیروهای داعش است یک ویلای بهروز و زیباست که رنگ و لعاب فریبنده آن قرار است چشم افرادی که میخواهند جذب داعش شوند را پر کند. ویلا بسیار بزرگ و پرنور است و در ظاهر شور زندگی در آن جریان دارد تا به خانوادههای داوطلب که میخواهند جذب این گروهک تروریستی شوند بفهماند که یک زندگی مرفه و لاکچری پیش روی آنهاست و روزهای زیبایی انتظارشان را میکشد.
در پایان بهتر است بگوییم که امروز برای قضاوت کردن سریال «سقوط» خیلی زود است، اما تا به اینجا تیم طراحی صحنه توانستهاند بسیار حرفهای عمل کنند و بعضا ضعفهای فیلمنامه و پردازشهای شخصیتی را نیز بپوشانند. بهتر است منتظر باشیم و عملکرد این سریال را در هفتههای آینده با هم ببینیم.
همچنین در چیدانه بخوانید: