تکیه دولت، تکیه همایونی، تکیه قصر و یا تکیه بزرگ شاهی همه اسامی مکانی بودند که در حدود سال 1259 خورشیدی در تهران تاسیس شد. مکانی بسیار عظیم با معماری شگفت انگیز که برای تماشای تعزیه، ظرفیت 20 هزار نفر را داشت و اتفاقات زیادی را در عمر کوتاه خودش به چشم دید، از نگهداری جسد ناصر الدین شاه و مظفرالدین شاه تا رای گیری به انقراض سازندگانش یعنی حکومت قاجاریه. در این مطلب بنا داریم تا داستان این بنای ارزشمند را روایت کنیم.
تکیه دولت یکی از نمادهای تهران عصر ناصری، درحدود سال 1259 خورشیدی، در همسایگی کاخ گلستان تاسیس شد. این بنای بسیار عظیم از 8 فرسخی تهران قابل رویت بود و گنجایش 20هزار نفر را داشت. تکیه همایونی مکانی برای برگذاری و تماشای تعزیه، سرگرمی پادشاهان قاجاری و مهمانهای خارجیشان و حتی چشم و هم چشمی رجال دولتی و درباریان بود. این بنای عظیم بزرگترین و اولین آمفی تیئاتر ایران شناخته شده که تاثیر وجودش بر روی تعزیه و نمایشهای ایرانی غیر قابل انکارست و با توجه به عمر کوتاهش شاهد اتفاقات زیادی بوده از نگهداری جسد شاه شهید و مظفرالدین شاه تا رای به انقراض سلسلهی قاجاری که خودش به تکیه دولت جان داده بود.
ناصرالدین شاه از پادشاهان تجددخواه دوران قاجار بود که اسباب تجدد را حتیالامکان در بستر دربار فراهم میکرد. نیم قرن بر تخت سلطنت جلوس کرد و عاشق هنر بود.گاهی شعر میسرود و گاهی نقاشی میکرد و شاید از اولین عکاسان ایران نیز باشد. همچون سایر پادشاهان قاجار، مذهبی بود و معتقد. با روی کار آمدن صفویه و رسمی شدن مذهب شیعه در ایران، سبک تازهای از عزاداری به نام روضهخوانی و نوعی نمایش با اشعار و متون مرتبط با واقعه کربلا با ایجاد تکیهها، حسینیهها و موقوفات به وجود آمد. این مراسم در دوران قاجار نیز با شدت بیشتری دنبال میشد. در این دوران مردم سعی میکردند با ساخت تکیههای عزاداری و وقف آن، اجر دنیوی و اخروی را نصیب خود کنند. تکیه دولت به دستور ناصرالدین شاه ساخته شد. این ساختمان در جنوب کاخ گلستان و محدودهای به وسعت حدود 2850 متر با سفارش شاه به دوستعلی خان معیرالممالک که در آن زمان رئیس اداره سلطنتی بود در بازه زمانی حدودا پنج ساله بین 1245 تا 1250 شمسی و تقریبا همزمان با شمسالعماره ساخته شد. از معمار این بنا به طور دقیقی اطلاع در دسترس نیست ولی در بعضی منابع به استاد حسینعلی مهرین و در برخی دیگر به استاد شیر جعفر اشاره شده است.
شاید جالب باشد بدانید که فضای تکیه به صورت روباز بوده. مادام سرنا در سفرنامه خود که در سال 1883 در پاریس به چاپ رسید مینویسد: این بنای ناتمام که سقف و بام ندارد با هزینه زیادی ساخته شد. معمار ایرانی که هدفش این بود که تا میتواند جمعیت زیادی را در داخل آن جای دهد از سقف درست کردن به روی بنا عاجز بود. یکی از وزیران شاه به فکرش رسید سقف را با چادر بپوشانند و پس از هربار تعزیه این چادر را بردارند که این ابتکار مورد علاقه شاه بود.
ساختمان عظیم تکیه، سه راه ورودی داشته. جعفر شهری در کتاب طهران قدیم درباره این بنا مینویسد: دو راه از روبروی بازار مخصوص آقایان بوده و درب ورودی شمسالعماره که در خیابان ناصریه آن زمان مخصوص ورود خانمها بوده است. درب دیگری نیز مخصوص شاه و درباریان بوده که از داخل اندرون کاخ گلستان به فضای شاهنشین راه داشته است. بیش از 5000 شمع و چراغ برای روشنایی تکیه استفاده میشده و برای روشنایی صحن و سکوی تکیه از چهار چراغ گاز استفاده میشده و به جای حباب از چهار چتر برای پخش نور استفاده میشده است. در سال 1264 شمسی اولین مولد برق توسط محمدحسین امین الضرب وارد کشور شد و پس از دو سال تکیه دولت را روشن کرد. تماشاچیان تکیه دولت از خواص تا عوام بودند. مردم عادی در صحن پایین مینشستند دور تا دور سکوی سنگی. اصولا تکیه دولت فضایی برای حضور خانوادههای بود. فرقی هم بین عوام و خواص نداشت و همه در مراسمهای برگزار شده در این بنا حضور مییافتند. ظاهرا برای ناصرالدین شاه این تشکیلات از تکیه دولت وتعزیه تا عزاداری، بهانهای بیش برای خوشگذرانیهایش نبود. در 12 اردیبهشت ماه 1275 خورشیدی ناصرالدین شاه قاجار توسط میرزا رضا کرمانی ترور شد. جسد شاه در قسمت شاهنشین تکیه دولت به مدت یک سال در قبری موقت قرار گرفت.
مظفرالدین شاه نیز پس از ده سال زمامداری به علت بیماری فوت میشود و جسد او نیز به مانند پدر در تکیه دولت نگهداری شد. شاه وصیت کرده بوده که جسدش در عتبات دفن شود اما به دلیل سرمای هوا به صورت موقت در تکیه ماندنی شد. در دوران حکومت محمدعلی شاه و احمد شاه به تکیه بیتوجهی میشود و این دوره زمان افول تکیه همایونی دولت است. تا زمان روی کار آمدن رضا شاه و پایان دوران قاجار که بنای بزرگ و پیر شهر میزبان مجلس موسسان میشود. سال 1320 در دوران جنگ جهانی دوم، ایران اشغال و محمدرضا شاه به جای پدر به تخت سلطنت مینشیند. تکیه که آن روزها متروک شده بود، تخریب میشود! به این ترتیب تکیه دولت بزرگ که تا آن روز چیزی حدود هفت دهه خاطرات مردم پایتخت را دل داشت با خاک یکسان و بخشی از محدوده خود را به بانک ملی شعبه سبزهمیدان داد. در واقع یکی از زخمهایی که دیگر التیام پیدا نخواهد کرد همین تخریب تکیه دولت است…
داستانی که روایت شد، خوانشی بود از قسمت دوم «رادیو نیست» که به ماجراهای دو سینمای قدیمی پرداخته بود. این مطلب به صورت سریالی منتشر خواهد شد و در ادامه به سراغ مکانهایی خواهیم رفت که از دیدهها محو شدند اما در دلها جاویدانند.