طراحی زندان مسالهای است که به ندرت مورد توجه معماران قرار میگیرد، زیرا این مبحث از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است. تعریف “جرم" و به تبع آن نحوه مجازات در هر کشوری متفاوت است و برخورد دولتها با نحوه ساخت زندانها با فرهنگ و آداب آن کشور تناسب دارد، اما در هر صورت یک مساله مشترک وجود دارد: زندان باید طوری ساخته شود که در طراحی آن تعادل مناسبی بین تنبیه، رشد اخلاقی و آمادگی زندانی برای زندگی در خارج از زندان برقرار باشد. در سینمای ایران فیلمهای متعددی در باب زندان و زندانی ساخته شده است. به همین خاطر در فیلم دکور این هفته از چیدانه به سراغ گزیدهای از بهترین فیلمهای ایرانی رفتهایم تا ببینیم که طراحان صحنه در طول زمان به مقوله زندان و صحنهآرایی آن چگونه پرداختهاند. با ما همراه باشید.
این فیلم که به کارگردانی منیژه حکمت در سال 1379 تولید شده است داستان تقابل زندانبان و زندانی در یک گذر تاریخی است. فیلم در زندان رجاییشهر کرج (گوهردشت) فیلمبرداری شد که این روزها نیز برخی زندانیان سیاسی و عقیدتی را به آنجا منتقل میکنند. فیلم «زندان زنان» متعلق به دو دهه گذشته است، طراح صحنه از زندان فضایی نمکشیده، کثیف و تاریک را به تصویر میکشد تا با حال و هوای فیلم و حسی که قرار است از وضع زندگی زندانیان به مخاطب القا شود مناسبت داشته باشد. فضای زندان باید به گونهای طراحی شود که برای مجرم هم حکم تنبیه و توبیخ داشته باشد و هم او را به وادی دلمردگی و افسردگی نکشاند. متاسفانه طراحی زندان در گذشته به گونهای بوده است که غالبا به جنبه اصلاح و تربیت میپرداخت و حالات روحی و روانی مجرم آنقدرها مورد توجه واقع نمیشد، اما در طول زمان معماران تلاش کردند تا با نوع طراحی خود مجرم را برای بازگشت به یک زندگی دوباره پس از گذراندن طول حبس آماده کنند.
در فیلم زندان زنان نیز شاهد یک فضای کمنور و پژمرده از زندان هستیم. ساختمان آجری پوسیده و قدیمی با دیوارهای کثیف و خاکستریرنگ به علاوه یک حیاط کوچک و نقلی که محل هواخوری زندانیهاست در کنار بخش اداری زندان واقع شده است. در هر سلول تعداد زیادی تختخواب قرار دارد و مجرمین زندگی متراکم و تنگاتنگی را تجربه میکنند. این زندگی فشرده در سلولهای تنگ و راهروهای باریک و این فضای خفه در بعضی سکانسها بیننده را کلافه میکند. طاهره یوسفی (رویا تیموریان) که مسئول بند نسوان است، نقش زندانبانی جدی و مقرراتی را ایفا میکند و سعی دارد تا با خشونت و سختگیری زندان را به فضایی آرام و بدون تشنج تبدیل کند. اتاق کار او از یک میز و کمد فلزی تشکیل شده، دستبندهای نظامی متعددی به دیوار آویزان است و حالت رسمی اتاق ناخودآگاه بیننده را تحت تاثیر قرار میدهد.
فیلم مارمولک یکی از بهترین و معروفترین فیلمهای کمدی-درام سینمای ایران است. این فیلم سه سال پس از اکران زندان زنان و در سال 1382 منتشر شد و حال و هوای زندانی که در آن رضا مثقالی یا همان رضا مارمولک معروف خودمان حبس شده است به فضای زندان زنان بسیار نزدیک است. در فیلم مارمولک به تصویر کشیدن زندان بعنوان فضایی مخوف که صرفا برای شکنجه و گوشمالی دادن طراحی شده کمرنگتر شده و بر روی فعالیتهای جانبی زندانیان و فضاهایی مانند نمازخانه، بهداری، اتاق تلویزیون و … و حضور افراد و وقتگذرانی در این مکانها مانور بیشتری داده شده و به طور کلی، فضا زندهتر و پویاتر از پیش به نظر میرسد و البته ژانر کمدی نیز وجود چنین فضایی را ایجاب میکند.
مشاهده بیشتر
متری شیش و نیم هم از فیلمهای موفق سینمای ایران است که بیش از نیمی از سکانسهای آن در فضای زندان فیلمبرداری میشود. سعید روستایی سعی کرده است تا ناصر خاکزاد را بعنوان دنبالهای از محسنِ ابد و یکروز خلق کند. کسی که برای انتقام گرفتن از عقدهها و کمبودهای زندگیاش به دنبال تولید و فروش شیشه رفته و حالا در میان خلافکاران همصنف خود در راس هرم قرار دارد. روستایی در ابد و یکروز زندگی یک خردهفروش را به تصویر کشیده بود و در متری شیش و نیم از انگیزههای زندگی یک عمدهفروش صحبت میکند. وقتی به تماشای متری شیش و نیم بنشینید میبینید که با وجود مهارت زیاد طراح صحنه برای ایجاد محیطی پرتشویش و اضطرابآور بعضا شاهد برخی خطاهای سیستماتیک نیز هستیم.
مثلا ما در فیلم بازداشتگاهی شلوغ، درهم و برهم و پر از آدم را میبینیم که در واقعیت اصلا اینچنین بازداشتگاهی وچود ندارد. بازداشتگاه رده سنی دارد و بر اساس نوع جرم دستهبندی میشود، درواقع امکان ندارد که بچه، موادفروش، قاتل، جانی، قاچاقچی و … همه و همه با هم در یک مکان جمع شوند. همچنین در هیچ بازداشتگاهی دستشویی پیدا نمیشود و این حجم از آدم را هیچوقت در چنین فضای کوچکی نگه نمیدارند، زیرا ممکن است به یکدیگر آسیب بزنند و یا بیماریهای مختلفی را به همدیگر منتقل کنند. یکی از شاخصههایی که فیلم سعید روستایی را باورپذیرتر کرده بود این بود که فیلم در لوکیشنهای واقعی فیلمبرداری شده و افرادی که در آن نقش ایفا میکردند واقعا معتاد بودند، و نه هنرور.
زندانی که محسن نصراللهی به عنوان طراح صحنه برای بینندگان به نمایش میگذارد زندانی قدیمی با دیوارهای ترک خورده و رنگ و رو رفته است. نور کم در راهروها و سلولهایی با پنجرههای کوچک به خوبی حس یک زندان را برای بیننده تداعی میکند. در فضای قدیمی و ترک خوردهی زندان، چوبهی دار در تازهترین و نوترین حالت ممکن قرار دارد، نه خبری از رنگ و رو رفتگی چوبها هست، نه ترک خوردگی و خرابی. درواقع سرگرد جاوید (نوید محمدزاده) تلاش دارد با نشان دادن استواری این چوبهی دار حیاتِ مرگ را در زندان به نمایش بگذارد و بگوید تنها حس استوار در این زندان مرگ و جزا است.
در اتاق کار نیما جاوید نیز میز تحریر چوبی و صندلی چرمی قهوه ای رنگی قرارد دارد که میتوان گفت از المانهای همیشگی اتاق نظامیان است. عکس محمد رضا پهلوی که بیشتر به دلیل تداعی تاریخی خودش را در دکوراسیون سرگرد جا داده است، کنار ترکهای دیوار و رنگ ریختگیها از ابهت او کاسته و هدف کوچک شماردن حکومت پهلوی در فیلمهای معاصر را به فرجام رسانده است. ماکت زندان در دفتر سرگرد و پنجرهای که مستقیما به فضای اصلی زندان باز میشود امضایی هستند بر مدیریت او که سعی دارد به خوبی از این پست محافظت کند.
در سالهای دور و در زندانهای قدیمیتر، این مکان صرفا محیطی برای کنترل امنیت اجتماع و بازدارندگی از وقوع جرم بود، اما مدتی بعد گویی سیاستگذاران به این نتیجه رسیدند که بازگرداندن مجرم به عنوان یک فرد سالم به جامعه میتواند هدفی مهمتر از توبیخ و جزا باشد. به همین دلیل در طراحی زندانها فضاهای فرهنگی، آموزشی و تربیتی نیز تعبیه شدند و مسئولین با روشهای مختلفی به بازپروری مجرمین پرداختند. این مساله در طراحی صحنه فیلم قهرمان به خوبی به چشم میخورد، به گونهای که فضایی که از زندان در فیلم میبینیم بیشتر به یک آموزشگاه با کلیه امکانات شباهت دارد تا یک زندان!
وجود آشپزخانه بزرگ، سالن تلویزیون، سالن ورزشی، رفت و آمد راحت زندانیان به بخش اداری و دفتر مدیریت و … همگی باعث شدهاند تا فضای زندان برای بیننده آنچنان هم مخوف و عذابآور جلوه نکند. حتی در فیلم قهرمان شاهد تعویض لباسهای متحدالشکل خاکستریرنگ قدیمی با آن طراحی ناامیدکننده نیز هستیم که مدتهای طولانی بعنوان یک معضل و مصیبت در میان معترضین به شمار میآمد، زیرا عدهای طراحی آن را از لحاظ روانشناسانه به نوعی افسردهکننده و تحقیرآمیز میخواندند. هرچند در طول فیلم کمتر شاهد این بودیم که زندانیان لباس فرم بر تن کنند و فضای زندان از آن حالت همیشگی خشک، جدی و سختگیرانه کاملا خارج شده بود.
شاید زمانی که روند به تصویر کشیدن زندان را در فیلمهای ایرانی از گذشته تا به امروز بررسی میکنیم به این مساله مهم پی میبریم که فضای زندانها تدریجا از آن حالت تنبیهی و وحشتآور درآمده و به محیطی تبدیل شدهاند که به رشد و بالندگی و ارتقای روانی مجرمان توجه بیشتری نشان میدهند. درواقع بجای القای احساس ترس و ناامنی برای بزهکار بستری در حال فراهم شدن است که بتواند او را بعنوان فردی سالم و آموزشدیده به آغوش جامعه بازگرداند. امید است که این اصل مهم نه تنها در بستر فیلم، بلکه در واقعیت نیز رعایت شود، چه از لحاظ طراحی محیط زندان و چه از منظر تعامل و رفتار درست و اصولی با زندانی.
همچنین در چیدانه بخوانید: