نسل جوان همیشه دغدغه حکومتها بوده. ایران دهه پنجاه نیز مستثنی از این امر نبود. در آن سالها نیز با سرمایهگذاری روی این امر به موضوع جوانان پرداخته شد. حامد سلطانزاده، پژوهشگر تاریخی میگوید که ایده تشکیل خانه جوانان در کشورهای غربی پیاده شده بود. اقدامات فرهنگی نیز به موازات رویه غرب، در ایران پیاده میشد. همانند تشکیل کانون پرورشی فکری کودکان و نوجوانان، تالار رودکی، تالار سنگلج، تئاتر شهر، کارگاه نمایش و …
در سال 40 سازمان رهبری جوانان تشکیل شد. اعضای این سازمان را دانشجویان دانشگاه تهران و برخی از دانشجویان مدارس عالی شهر تهران تشکیل میدانند. این سازمان در حوزههای ورزش، موسیقی و تئاتر فعالیت میکرد و با محدود شدن فعالیتش به دلیل استقبال کم از برنامههای سازمان در سال 1344 دستور انحلالش صادر شد.
حدود یک سال بعد نخستین شعبه کاخ جوانان یعنی در آبان 1345 افتتاح شد. این شعبه که بعدها به کاخ مرکزی تبدیل شد در جاده شمیران و بالاتر از سه راه ضرابخانه قرار داشت. در این شعبه زمین تنیس، استخر شنا، میزهای پینگپنگ و بیلیارد، اتاق شطرنج، کتابخانه و سالن نمایش فیلم و تئاتر داشت.
کاخ جوانان با مرکزیت شهر تهران بود و پس از یک دهه در شهرهای کشور نیز دارای شعب مختلف شد. این مجموعه زیر نظر نخست وزیری هویدا و تحت مدیریت غلامرضا نیکپی شهردار تهران تشکیل شد.
مشاهده بیشتر
حداقل سن برای ورود به کاخ بیست سال و حداقل مدرک تحصیلی برای ورود دیپلم بود. جوانان بالاتر از سی سال نیز حق عضویت نداشتند. آرام آرا در خود تهران نیز شعب مختلف افتتاح شد. کاخ جوانان غربی در سلسبیل، کاخ جوانان جنوبی در محدوده شوشِ راهآهن و یک شعبه هم در شهرری افتتاح شد.
کاخ جوانان همانند یک ایران کوچک فعالیت میکرد. شورای هماهنگی که در آن گروههای دهگانه جلسه داشتند و هیات عامل باید تصمیمات شورای هماهنگی را مصوب میکرد. هنرمندان زیادی نظیر عماد رام، نادر گلچین و مرتضی برجسته به این کاخها برای اجرا میرفتند. روزهایی که موسیقی ایرانی سر به آسمان میسایید و کاخهای جوانان نیز با آغوش باز پذیرای این برنامهها بودند.
تئاتر بخش مهمی از فعالیتهای کاخ جوانان بود. پرویز پرستویی و مهدی میامی، بازیگران مطرح ایرانی نیز یکی از اعضای ثابت این کاخها بودند. لقمان ادهمی که در کمیته هنری کاخهای جوانان فعالیت میکرده از مرتضی برجسته برای اجرای برنامه در کاخ جوانان دعوت میکند. او که عضو رسمی کاخ نبوده بعدها در سه شعبه دیگر برنامه اجرا میکند.
مدیریت کاخ های جوانان عمدتا به خود جوانان سپرده میشد. مهدی میامی نیز که در آن سالها با محمود جعفری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران مشغول به تحصیل بوده، معاون کاخ جوانان میشود.
میلاد کیایی، موسیقیدان مشهور ایرانی خاطرهای جالب را روایت میکند. او میگوید که الکسی کاسیگین، رهبر شوروی و هویدا به کاخ جوانان آمدند. او گروهش قطعات روسی را برای کاسیگین و مهمامانان اجرا میکنند. کاسیگین که چهره سردی داشته پس از شنیدن قطعات لبخندی میزند و به روی سن میآید. انگار کیایی روح کاسیگین را تسخیر کرده باشد.
همین اتفاق باعث مدیریت میلاد کیایی در کاخ جوانان شهرری میشود. میگوید که با هویدا در کاخ جوانان پینگپنگ هم بازی کرده. روزی هویدا سرزده به کاخ جوانان شهرری میرود و مستقیم به سرویسهای مجموعه میرود. کیایی از او دعوت میکند به سایر نقاط مجموعه نیز سر بزند ولی هویدا میگوید که سر زدهام! ظاهرا او معتقد بوده که مجموعهای که سرویسهای تمیزی داشته باشد یعنی سایر نقاطش نیز درست کار میکند.
ظاهرا هر دو هفته یکبار خوانندهای به کاخ جوانان دعوت میشده با دستمزد حدودا 5هزارتومان. در این میان دو نام با دستمزدی متفاوت به صحنه میروند. گوگوش وشجریان! با دستمزدی به مبلغ 15هزار تومان. درباره شجریان اما سوال پیش آمد که چرا باید هم اندازه سوپراستار آن روزها دستمزد بگیرد ولی وقتی او اجرایش را آغاز میکند همه مات و مبهوت نوای ملکوتی او میشوند.
اما داستان کاخ جوانان فقط به فعالیتهای ورزشی و هنری محدود نمیشد. اردوهای تفریحی خارج از شهر و سفرهای خارجی نیز در دستور کار بود. اردوهایی مجاور روخانه کرج و باغهای فشم در روزهای جمعه. عیدهای نوروز نیز به مقصد اصفهان و شیراز تورهای نوروزی برگزار میشد. اما کاخ جوانان بعد تصمیم میگیرد که پا را فراتر بگذارد و استارت مسافرتهای خارجی را بزند. کاخ مرکزی سفرهای آمریکا، مصر و ایتالیا را تجربه کرده بود و کاخهای جنوبی و غربی نیز به همین منوال جلو رفتند.
ولی از جایی به بعد اعضای کاخ جوانان خواستار ابراز عقایدشان به صورت آزادانه بودند. پخش فیلمهایی با اندیشه مخالف حکومت از جمله این کارها بود و ساواک از این قضیه مطلع شده بود. بهمن 57 که شد دیگر خبری از آن روزها نبود. کاخهای جوانان دیگر فعالیت گذشته را نداشتند.
این کاخها هنرمندان زیادی را تحویل این جامعه داد. میراث بزرگی را برای فرهنگ این سرزمین فراهم کرد. پرونده کاخ جوانان نیز پس از انقلاب بسته شد و کاخ مرکزی هماکنون با نام کانون مفتح مشغول به فعالیت است.
کاخ جوانان جایی برای پرورش ذوق جوانان، برای شکوفایی و درخششِ هنرمندان تئاتر و موسیقی، و برای خاطرهسازیها و بلندپروازیها بود. از تهرانِ در حال توسعهی دهههای 1340 و 1350، تا تبریز و اصفهان و رشت و ساری و سنندج. مکانی با عمری 12 ساله، و جوانانی با خاطرههایی ماندگار به بلندای نیمقرن.
داستانی که روایت شد، خوانشی بود از قسمت هجدهم «رادیو نیست» که به ماجراهای یکی از پاتوقهای محبوب جوانان قدیم پرداخته بود. این مطلب به صورت سریالی منتشر خواهد شد و در ادامه به سراغ مکانهایی خواهیم رفت که از دیدهها محو شدند اما در دلها جاویدانند.