زمان زیادی نمیگذرد از شروع پخش سریالی متفاوت با موضوعی خاص و جذاب که مشابه آن در میان آثار ایرانی تابحال ساخته نشده است. روحالله حجازی که پیش از این تجربه نویسندگی و کارگردانی فیلمهای موفق و معروفی مانند مرگ ماهی و اتاق تاریک را در کارنامه خود را دارد این بار دست به ساختن سریالی با ژانر درام، عاشقانه و رازآلود زده و با بررسی موضوع جهانهای موازی و موشکافی آن برای بیننده، از عدم برقراری ارتباط بین داستان و بخشی از مخاطبان سریال نترسیده است، مخاطبانی که بیشتر به تماشای قصههای روان و اجتماعی خو گرفتهاند و به تحلیل و آنالیز تئوریهای خاص در بطن یک داستان عادت ندارند. در این هفته از فیلم دکور چیدانه به سراغ یکی از سریالهای پرمخاطب شبکه خانگی رفتهایم و قصد داریم طراحی صحنه سریال «نوبت لیلی» را با دید تخصصیتری بررسی کنیم. اگر شما هم مخاطب این سریال هستید و یا به بررسی سبکهای مختلفی از دکوراسیون علاقمندید تا انتهای فیلم دکور این هفته با ما همراه باشید.
.jabeh_embed_frame{position:relative; overflow: hidden; padding-top: 56.25%;} .jabeh_embed_frame iframe {position:absolute;top:0;left:0;width:100%; height:100%;border:none; min-height: 100% !important;}
در همین ثانیه که شما مشغول خواندن این مطلب هستید یک نفر دقیقا شبیه به شما در گوشه دیگری از عالم وجود دارد که انتخابهای دیگر شما را زندگی میکند، اما شما در دو جهان متفاوت زندگی میکنید و این دو جهان تنها توسط یک اتفاق کوانتومی از یکدیگر جدا شدهاند. جالب نیست؟ این همان موضوع پرچالش جهانهای موازی است که داستان سریال نوبت لیلی بر محوریت آن میگردد. بیننده به تماشای قصههای اینچنینی عادت ندارد، فلذا سریال در همان قسمتهای اولیه بخشی از مخاطبانش را از دست میدهد. اما روحالله حجازی پرقدرت به داستانش ادامه میدهد و ذهن بیننده را با پیچیدگیهای متعددی روبرو میکند، به طوری که اگر به سکانسهای مختلف فیلم دقت نکنید و آنها را سرسری بگیرید ممکن است پیکره اصلی داستان از دستتان در برود.
حجازیِ کارگردان سعی کرده است تا با هر ابزاری که در دسترس دارد فیلم را برای بیننده ملموس و باورپذیر کند و او را با داستانهای عجیب و غریبش آشتی بدهد. در همین راستا از موسیقی جادویی بامداد افشار که فضای سورئال و گاها ترسناک فیلم را تقویت میکند و صحنهپردازی زیبای آیدین ظریف که با انتخاب درست و اصولی لوکیشنها و فضاسازی بصری مناسب تلاش کرده است تا اجازه ندهد بیننده از خط روایی داستان جدا شود، نباید غافل شد.
لیلی دختربچهای کنجکاو است که برحسب اتفاق و خواندن یک کتاب رمزآلود متوجه میشود که خانواده او در زمانها و مکانهای بسیاری زندگی کردهاند. پس از مرگ مادر و تلاش ناموفق او برای یافتن نیمه گمشده تابلوی ارزشمندی از زمان نیکانش، حالا نوبت لیلی است که نیم دیگر تابلوی نگارگری را به دست بیاورد و نفرینی منحوس را از خانوادهاش دور کند. در این مسیر اتفاقات جالبی رخ میدهد و لیلی با جهانهای دیگری آشنا میشود و دست به کشف اسرار زندگیهای نزیسته خود میزند.
مشاهده بیشتر
کارگردان
نویسندگان
طراح صحنه
بازیگران
وقتی هنوز هیچ چیز از این خانه و ساکنانش نمیدانیم در اولین صحنه از فیلم اتاق خواب و تزئینات آن را میبینیم. احتمالا با دیدن این تم زرشکی – طلایی و زرق و برق دکور آن به یاد فیلمهای کلاسیک تاریخ سینما میافتید و این فضا به نظرتان آشنا میآید. دکوراسیونی مشابه سبک ویکتوریایی یا فرانسوی با اغراقی جالب بر تجملگرایی. در این گونه سبک کلاسیک رنگ اولین عنصری است که به چشم ناظر میآید و طیف رنگها همان وقار و شکوهی را تداعی میکنند که دیگر المانهای این سبک نشانگر آن هستند.
در سبک کلاسیک هرچه بیشتر از وسایل تزئینی استفاده کنید بهتر است! زیرا این سبک طرفدار اشرافیگری است و در کاخهای کلاسیک اروپایی در دهههای گذشته این مدل چیدمان بسیار رایج بوده است. فکر میکنید در این دکوراسیون چه المانهایی بر شکوهمند بودن فضا تاکید دارند؟ تختخواب چوبی شاهانه با تاج غولپیکر و حکاکیهای ظریف و استادانه و میز آرایش جذابی که با آن ست شده است؟ یا لوسترهای برنزی و آباژورهای مخملی و عنابی؟ یا قاب عکسهای طلایی تزئینی و خانوادگی؟ شاید هم فرش دستباف شرقی زیبایی که کف اتاق پهن شده و زینتبخش دکوراسیون اتاق است؟ همه اینها دست به دست هم دادهاند تا شاهد یک دکور فوق جذاب باشیم. همانطور که میبینید در این سبک چیدمان هیچ بخشی از اتاق بدون جزئیات رها نمیشود.
رنگ و تزئین دیوارها هم در نوع خود جالب است و از این حالت کلاسیک حمایت میکند. دیوار به دو بخش تقسیم شده است. دیوار پشت تختخواب با کاغذ دیواری قهوهای – طلایی آراسته شده و مابقی دیوارها با کاغذ دیواری زرشکی و رگههای طلایی آن تزئین شدهاند که این رنگ با موکت کف اتاق و برخی اکسسوریها هماهنگ است.
اما میرسیم به آینههای متعددی که به دیوار آویخته شده و معانی متفاوتی دارد. به طور کلی در نوبت لیلی آینه نقشی بسیار پررنگ دارد و در طول فیلم به طور مداوم مساله جهانهای آینهای یا جهانهای موازی را به بیننده القا میکند. مثلا در سکانسی از فیلم لیلی وسیلهای باستانی به نام کلایدسکوپ یا زیبابین را به ما معرفی میکند که از آینههای متعدد تشکیل شده و با انعکاسهای متوالی نور به آینهها هربار تصویر جدیدی از فرد را به نمایش میگذارد، و یا در سکانس دیگری که در طول فیلم بارها نیز تکرار میشود بازیگر روبروی آینههای متقاطع میایستد و زوایای پنهان خودش را تماشا میکند و در میان تصاویر متعددی که از خودش در آینهها میبیند سرگردان و مضطرب میشود. روحانگیز با آراستن این دیوار از آینههای طلایی و متعدد و فیلمبرداری متفاوت به گونهای که بازیگر در هر آینه با تصویر متفاوتی به بیننده نمایان شود این پیام به طرز عمیقتری به مخاطب میرسد که شما در هر آینه متفاوتید و این آینهها تمثیلی از جهانهای دیگری هستند که چهرههای دیگری از شما در این جهانهای آینهای مشغول زندگیاند. لیلی نیز میخواهد همانند مادر خودش را در دنیاهای دیگر پیدا کند و برای این هدف دست به کارهای جسورانهای میزند.
وقتی دوربین در خانه میگردد و معماری آن را تماشا میکنیم متوجه میشویم که این سبک تجملاتی در سرتاسر خانه تکرار شده است. در دکوراسیون سالن شاهد مجسمهها و گلدانهای دکوری کلاسیک هستیم. روی هر دیوار فریمی گچبری شده و در داخل آن تابلوها و نقاشیهای قیمتی نصب شده است. در سبک کلاسیک اروپایی، مبلمان با چوب درجه یک به همراه حکاکیهای ظریف و هنرمندانه استفاده میشود و معمولا پارچههای ساده اما قیمتی و باکیفیت مورد مصرف قرار میگیرند، درست مانند آنچه در تصویر میبینید. این دکوراسیون خانه یک زن قدرتمند از یک خاندان اصیل و نامدار است.
خانه دارای حیاطی بزرگ و درندشت است و دورتادور ساختمان پنجرههای بزرگ قدی قرار داد و همین موضوع باعث شده است تا این عمارت بسیار پرنور و روشن جلوه کند. دکوراسیون منزل به دو بخش تقسیم شده: سالن پذیرایی و اتاق خواب روحی و همایون که کاملا در سبک و سلیقه یک خانم کلاسیکپسند قرار دارد و اتاق دختران جوان که به شکلی مدرنتر و بهروزتر چیده شده است.
اتاق لیلی وقتی کودک است با یک تم صورتی لطیف به بیننده نشان داده میشود. این اتاق پر از عروسک و اسباببازیهای ریز و درشت است و بازی کردن و حرف زدن با همین عروسکهاست که قوه تخیل لیلی را تا به این اندازه تقویت کرده است. وقتی در فیلم به چند سال بعد میپریم، دکوراسیون اتاق خواب لیلی به اقتضای رشد سنی او کمی بزرگانهتر میشود، هرچند هنوز هم آن فضای لطیف و رنگارنگ و آن حال و هوای خیالانگیز در چینش اتاق حفظ شده است، اما اکسسوریها و دکوراتیوها کمی تغییر کردهاند. یک میز چوبی کامپیوتر به اتاق اضافه شده و میز توالت او به جای این که با عروسک و اسباببازی تزئین شود میزبان لاکها و عطرها و لوازم آرایش و وسایل دخترانه لیلی شده است. او بازیگر تئاتر است و شاید بتوانید این را از مجسمههای مفهومی طرح رخی که در تزئینات اتاق میبینید حدس بزنید.
با وجود این که مادر دیگر در خانه حضور ندارد اما به لطف شخصیت مدیر و کدبانوی لیلی آشپزخانه هنوز هم تمیز و مرتب است و زیبایی خود را حفظ کرده است. هرچند پس از اینهمه سال اتحادها به دکوراسیون آن دست نزدند و شکل و شمایل یک آشپزخانه کلاسیک هنوز هم در آن مشهود است. کابینتهای چوبی سبزرنگی که نورپردازی و روشنایی هالوژنها زیبایی آن را دوچندان کرده به همراه میز ناهارخوری بزرگ با صندلیهای چوبی ابزارخورده و پرنقش و نگار از شاخصههای دکور این آشپزخانه هستند.
وقتی روحانگیز نیمه گمشده نگارگری را پیدا میکند بار سفر را بسته و راهی فرانسه میشود. از آنجا یکراست به عمارت شازده محمدولی میرزا میرود که او هم یکی از شاهزادههای خاندان ظلیهاست و نیم دیگر تابلو را در اختیار دارد. به محض ورود روحی و دخترش به اتاق شازده همگی محو شکوه و عظمت دکوراسیون آن میشوند. اتاق با نقطه کانونی یک شومینه بزرگ و کلاسیک دکور شده و تابلوهای اصیل غولپیکر روی دیوارهای آن خودنمایی میکنند. او تاجر تابلوهای نفیس است و این را میشود از نقاشیها و قابهای ریز و درشت و نفیس روی دیوار اتاق هم فهمید.
سالن پر شده است از دکوراتیوهای عتیقه و کلاسیک که بیشتر از همه شمعدانیهای پایهبلند، بوفههای آنتیک بزرگ و مجسمهها و گلدانهای ارزشمند و قیمتی به چشم میآیند. یک نگاهی به معماری سقف سالن بیندازید. گچبریها و پتینهکاریهای طلایی که در مرکز آن نقاشی خیرهکنندهای قرار گرفته است تاریخ شگفتانگیز هنر فرانسه را به ما یادآور میشود که اکنون به معماری فرانسوی نیز راه یافته است.
اما مبلمان سبک فرانسوی همیشه داستان دیگری دارند. این مدل مبلمان فقط برای خانههای بزرگ استفاده نمیشود بلکه به دلیل ظاهر کوچک و جمع و جورش به درد پذیراییها و سالنهای کوچک هم میخورد. اگر به ظاهر مبلمان این عمارت دقت کنید پایههای طلایی منحنی، منبتکاریهای ظریف و متقارن و پارچههای گرانقیمت با طرحهای شاعرانه و خیرهکننده را میبینید که در قلب دکوراسیون قرار گرفته است. اینهمه تجمل و زیبایی و شاعرانگی در دکور فرانسوی تعجبی هم ندارد، هرچه باشد فرانسه به کشور عاشقانهها معروف است!
خانواده اتحاد ویلایی دیدنی در شمال کشور دارند که بسیاری از سکانسها در آن ویلا فیلمبرداری شده است و فضای بسیار جذاب و چشمنوازی دارد. در همان نگاه اول به سر و وضع ساختمان و محوطه آن متوجه میشویم که این ساختمان یک ویلای خاص است و شباهت چندانی به ساختمانهای معمولی شمال کشور ندارد. با سرچ کوتاهی در اینترنت لوکیشن اصلی را پیدا میکنیم. بله! اینجا «کاخ ملکه مادر» است در یک روستای بکر و دورافتاده در حوالی شهر چالوس. این ویلا که بیش از چند دهه قدمت دارد به سبک معماری انگلیسی و در زمان پهلوی دوم به جهت مکانی برای استراحت و تفریحات مادر محمدرضاشاه ساخته شده است و با وجود بیمهریهایی که دیده است هنوز هم زیباست.
ساختمان در یک مکان کاملا خلوت و دورافتاده و در وسط یک محوطه بسیار سرسبز و مفرح در میان انبوهی از درختان جنگلی و بلندقامت ساخته شده است. نمای آن از بیرون یک طبقه به نظر میآید اما درواقع ساختمان دارای دوطبقه است. طبقه دوم دارای بالکنی سرتاسری است که دورتادور ساختمان را در بر میگیرد و محیطی دنج برای تماشا کردن و لذت بردن چشماندازهای حیرتانگیز اطراف به وجود میآورد. این بالکن رو به کوه سرسبزی که در تصویر میبینید بزرگتر و پهنتر میشود و دلیل آن این بوده است که خانواده سلطنتی بتوانند در این فضای تماشایی روی بالکن پشت ساختمان لذت یک دورهمی دلچسب را تجربه کنند.
این کاخ پس از مدتی به مالکان شخصی فروخته شد و مورد بازسازی و مرمت قرار گرفت. طراح صحنه به دیوارهای پارچهپوش عمارت دست نزده است و به همان شکل سابق باقی ماندهاند. پوشش دیوار به این علت از پارچه انتخاب شده تا به راحتی قابل شستشو باشند. رنگ دیوار سالن با مبلمان و برخی اکسسوریها هماهنگ است و همان تم سلطنتی و کلاسیک که در خانه اتحادها دیده میشد در این ساختمان هم رعایت شده است.
اولین صحنهای که از داخل عمارت میبینیم در سکانسی است که لیلی وارد سالن میشود. از همان جلوی درب ورودی بوفهای با چوب اعلای تراشخورده مملو از اقلام عتیقه و قیمتی مشاهده میشود. سرتاسر دیوارهای سالن از تابلوها و نقاشیهای نفیس آراسته شده و کنسولها و ویترینهای چوبی که حاوی دکوراتیوهای گرانقیمت هستند در هر گوشه خانه چیده شدهاند، حتی در مکانهای خارج از دید مانند راهروها. لوسترهای کریستالی وظیفه روشن کردن خانه را بر عهده دارند و آباژورهای رومیزی و پایهدار متعددی که روی هر میز و عسلی یکی از آنها را میبینیم تقویتکننده این روشنایی هستند، یک خانه کلاسیک طرفدار نور و روشنی است تا بتواند دکوراتیوها و اشیاء تزئینی خود را بیشتر به چشم بیننده بیاورد و بر روی زیباییهای چیدمان تاکیدی مضاعف داشته باشد. در کنار همه اینها قاب عکسهای کوچک خانوادگی که در سالن و اتاق خواب به چشم میخورد نشانگر عشق و محبت بین اتحادهاست، هرچند در قسمتهای اول این مهر و صمیمیت خیلی هم به چشم بیننده نمیآید.
خانه با یک بخاری هیزمی چدنی گرم میشود که برای مناطق دورافتادهای که دسترسی به گاز شهری ندارند این مدل بخاری بسیار کارآمد است و طرح کلاسیک و ابزارخورده آن حس صمیمیت دلنشینی به فضا میدهد. خاصیت یک فضای کلاسیک و اشرافی همین شلوغی و پروسیله بودن است، به گونهای که به هر گوشه و کنار از دکوراسیون که نگاه میکنیم یک قلم جنس تزئینی چشممان را مینوازد.
و باز هم تاکید بر آینه …
آینههای دیواری و قدی بزرگی که در سالن تعبیه شده دوباره ما را به چالش اصلی فیلم، یعنی جهانهای آینهای برمیگرداند.
روحانگیز زنی قدرتمند است که به تنهایی بار امورات خانواده شش نفرهاش را به دوش میکشد. او عاشق شعر و هنر است و خاندان و نیاکانش از روی کتابهای اساطیری و فاخری مانند هفت پیکر نظامی صنایع دستی رازآلودی میساختند که نسل به نسل میگردد تا به روحانگیز و دخترانش میرسد. کتابخانه بزرگ و شکوهمند او به همراه صندوقچه قدیمی و خاکخوردهای که در کنار آن قرار دارد همگی میزبان کتابهای نفیس و ارزشمند این زن هستند. همانطور که در عکسها میبینید به جز اتاق خواب روحانگیز درب مابقی اتاقهای عمارت قفل است و احتمالا به دلیلی شرایط خاص این کاخ اجازه ورود و بازدید از آن را نداریم!
در سکانسهایی از فیلم، کارگردان تصمیم میگیرد ما را به روستای خالی از سکنه خرانق ببرد، منطقهای که در حوالی اردکان یزد قرار دارد و به خانهها و قلعه خشت و گلیاش آن معروف است. لیلی به این روستای متروکه میرود تا رد و نشانی از نگارگری مادرش پیدا کند.
همانطور که در سکانسهای مختلف میبینیم قلعه خرانق از بافت بسیار متراکمی برخوردار است، به طوری که وقتی لیلی و دوستش در پیچ و واپیچهای پسکوچههای آن قدم میزنند حس میکنند گم شدهاند و گیج میشوند. اگر شما هم به این منطقه سفر کرده باشید احتمالا همین حس را تجربه کردهاید، زیرا اهالی روستا در آن زمان از این مسیرهای باریک استفاده میکردند تا دزدان و راهزنها را گیج کنند و بتوانند آنها را به دام بیندازند.
خانههای خشتی که در تصاویر روستا میبینیم با سقفهای گنبدی و تیرهایی حصیری، چوبی یا پوشالی از بقایای تاریخی هستند که قدم زدن در میان ویرانههای آن حس خوفانگیزی را به مخاطب القا میکند. در چند سکانس نیز پل خرانق نشان داده میشود که ترکیبی از معماری رومی و ساسانی است. همچنین کاروانسرای روستا که قدمت آن به دوران ساسانی برمیگردد و امروز محلی برای اسکان مسافران است، همانطور که لیلی و دوستش هنگام سفر به یزد این کاروانسرا را برای اطراق کردن انتخاب کردند.
سریال «نوبت لیلی» یک سریال همهپسند نیست، زیرا به سبک و سلیقه همیشگی مخاطب ساخته نشده است، اما شجاعت کارگردان برای تولید فیلم با چنین موضوع جسورانهای قابل تحسین است. استفاده از لوکیشنهای معروف به همراه انتخاب حرفهای دکوراسیون داخلی و خارجی فضاها میتواند تاییدکننده عملکرد حرفهای طراح صحنه سریال باشد.
همچنین در چیدانه بخوانید: