Chidaneh.com placeholder image

طراحی صحنه فیلم «موقعیت مهدی»؛ خانه یک فرمانده جنگ چه شکلی است؟

امروز که در حدود چهار دهه از جنگ تحمیلی کشورمان می‌گذرد آثار حماسی زیادی در باب فرماندهان جنگی و رشادت‌های آنان ساخته شده است. برخی از این آثار با استقبال خوبی مواجه شدند و برخی دیگر ضعیف عمل کرده و از یادها رفتند. حالا این روزها و پس از تولید انبوهی از فیلم‌های دفاع مقدس ساختن فیلمی در ژانر جنگ طوری که اسیر کلیشه‌ها نشود و برای مخاطب تکراری نباشد به مثابه راه رفتن کارگردان روی لبه تیغ است و جسارت بالایی می‌طلبد، زیرا یک فیلم ضعیف و بدساخت می‌تواند تمام آثار قبلی کارگردان را زیر سوال ببرد و او را از چشم بیننده بیندازد. اما هادی حجازی‌فر در نخستین تجربه کارگردانی خود این ریسک را به جان می‌خرد و با ساختن فیلم «موقعیت مهدی» کتاب زندگی شهید مهدی باکری را برای ما می‌گشاید و صفحه به صفحه آن را ورق می‌زند، از زمان ازدواج تا لحظه مرگ! در این هفته از فیلم دکور چیدانه به سراغ طراحی صحنه فیلم «موقعیت مهدی» رفته‌ایم تا با نگاهی دقیق‌تر چینش دکور و لوکیشن‌های فیلم را با هم بررسی کنیم. اگر فیلم را دیده‌اید یا به مقوله طراحی دکوراسیون در آثار سینمایی علاقه دارید این مطلب را تا انتها بخوانید.

.jabeh_embed_frame{position:relative; overflow: hidden; padding-top: 56.25%;} .jabeh_embed_frame iframe {position:absolute;top:0;left:0;width:100%; height:100%;border:none; min-height: 100% !important;}

فیلم نت

درباره فیلم «موقعیت مهدی»

فیلم «موقعیت مهدی» محصول سال 1400 است و نویسندگی و کارگردانی آن را هادی حجازی‌فر به عهده دارد. این فیلم در چهلمین جشنواره فیلم فجر برنده پنج جایزه از جمله جایزه سیمرغ بلورین بهترین فیلم شد. 

سرویس خواب بالسا

حجازی‌فر فیلمش را در پنج اپیزود ساخته است اما اینطور نیست که در همه پرده‌ها تماما به شخصیت مهدی باکری پرداخته باشد، حجازی‌فر روی همه کاراکترهایش وقت گذاشته است. در کمتر فیلمی دیده می‌شود که آن وجه شاعرانه و عاشقانه زندگی شخصی فرماندهان جنگ به تصویر کشیده شود اما موقعیت مهدی، موقعیت مهدی را در تمام وجوه زندگی روایت می‌کند. برخلاف برخی از کارگردانان که یک فیلم جنگی پرهزینه می‌سازند تا صرفا رزومه‌ای شود بر کارنامه کاری و شخصی آن‌ها، هادی حجازی‌فر فیلم را در کمال سادگی و خالی از هرگونه هیاهو و صحنه‌های باشکوه حماسی ساخته است. فیلم زبان خودش را دارد، درگیر شعارزدگی نمی‌شود و در آرامش راهش را می‌رود. سعی نمی‌کند شهیدان باکری را مقدس و سفید مطلق جلوه بدهد، بلکه از آن‌ها افرادی زمینی و ملموس ساخته و این مساله ارتباط بیننده با شخصیت‌های فیلم را بسیار راحت کرده است. حجازی‌فر با رویکردی مینیمالیستی و به دور از کلیشه یک مهدی باکری باورپذیر خلق می‌کند و برای تماشاگری که به صحنه‌های حماسی پرطمطراق و کرکننده خو گرفته است، این سکانس‌های ساده بسیار بدیع و دلنشین به نظر می‌رسند. شاید شیوه کارگردانی هادی حجازی‌فر آن هم در نخستین تجربه کارگردانی‌اش بتواند از این پس الهام‌بخش بسیاری از فیلمسازان حیطه دفاع مقدس باشد.

خلاصه فیلم «موقعیت مهدی»

فیلم «موقعیت مهدی» زندگی شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر عاشورا را از ترک مدیریت شهرداری تا شهادت در عملیات بدر روایت می‌کند. فیلم ساختار اپیزودیک دارد و از یک خط مشخص روایی پرهیز می‌کند. کارگردان سعی می‌کند در پرده‌های مختلف شناخت ما را از کاراکترهای فیلم کامل کند اما شاید موقعیت مهدی کمی از این موضوع ضربه خورده باشد. اپیزودها روایت‌هایی جدا از هم دارند و ارتباط قوی و محکم بین آن‌ها وجود ندارد. این گسستگی بین اتفاقات فیلم ممکن است برای مای بیننده که به چنین ساختاری عادت نداریم کمی خسته‌کننده به نظر برسد. در حقیقت می‎‌توانیم بگوییم که این فیلم گزارشی تصویری از زندگینامه مهدی باکری است.

عوامل فیلم «موقعیت مهدی»

کارگردان

  • هادی حجازی‌فر

تهیه‌کننده

  • حبیب‌الله والی‌نژاد

نویسندگان

  • هادی حجازی‌فر – ابراهیم امینی

طراح صحنه

  • امیر زاغری

بازیگران

  • هادی حجازی‌فر
  • ژیلا شاهی
  • وحید حجازی‌فر
  • معصومه ربانی‌نیا
  • وحید آقاپور
  • روح‌الله زمانی

خانه پدری صفیه

صفیه مدرس همسر شهید مهدی باکری است که نقش آن را در فیلم موقعیت مهدی ژیلا شاهی ایفا می‌کند. در این فیلم ما دکوراسیون چندین خانه دهه شصتی را می‌بینیم که شباهت‌های بسیاری به هم دارند و می‌توانیم بگوییم المان‌ها و عناصر دکوراسیون در همه آن‌ها به یک شکل است. حتما می‌توانید امکانات خانه یک خانواده معمولی در شهرستان را آن هم در زمان جنگ حدس بزنید. اینجا همان تصویری است که احتمالا در ذهن خود ساخته‌اید.

خانواده مدرس از سرشناسان ارومیه بوده‌اند و خانه آن‌ها دکوراسیون تر و تمیزی دارد. درست است که خبری از زرق و برق و تجملات در آن نیست اما صفا و زیبایی خودش را دارد. طراح صحنه سعی کرده است تا با استفاده از رنگ‌های گرم، حرارت و نشاط بین ساکنین خانه را به ما القا کند. خانه‌های قدیمی از لحاظ معماری دارای طراحی جالبی بودند. فضاهای کوچک اما متعدد و جدا از هم خانه را به چند بخش تقسیم می‌کرد و تکیه معماری سنتی محافظت از حریم شخصی اهالی خانه بود. به طور مثال افراد از اتاق پذیرایی به داخل آشپزخانه دید نداشتند و ترکیب فضاها به گونه‌ای چیده می‌شد به طور کلی ساکنان خانه از دیده شدن و شنیده شدن به طور ناخواسته در امان بودند. هرچند به مرور زمان این رسم در خانه‌های ایرانی برچیده شده و همه چیز به سمت مدرنیته پیش رفته است.

اگر به تک تک اجزای دکوراسیون این خانه دقت کنیم هیچ وسیله‌ای که نشان از تجمل‌گرایی خانواده داشته باشد را مشاهده نمی‌کنیم. همه تزئینات خانه خلاصه شده است در چند تابلوی دیواری و بوفه‌های چوبی که با گلدان‌های دکوراتیو و پارچ و لیوان‌های آنتیک و قدیمی پر شده است. شاید در گذشته هدیه دادن این پارچ و لیوان‌ها در تولدها و مناسبت‌های مختلف دستمایه طنز و خنده امروزی‌ها باشد اما جالب است بدانید که امروز همین لوازم جزو اقلام بسیار نفیس به شمار می‌روند و خیلی می‌ارزند!

هرچه در این خانه می‌بینید احتمالا برایتان یادآور خاطرات نوستالژیک خانه قدیمی مادربزرگتان است، کاغذ دیواری‌های سنتی، ظرف و ظروف ملامین با نقش و نگارهای خاطره‌انگیزش، چراغ‌های نفتی، پرده‌های بلند گیپور جلوی پنجره‌ها، پشتی‌های قرمز ترکمنی و فرش‌های لاکی با گل‌ها و ترنج‌های بزرگ ما را حسابی به حال و هوای کودکی می‌برد.

خانه حمید باکری

در طول فیلم چند صحنه از خانه حمید را می‌بینیم. در اتاق خواب زوج هیچ ردی از سرویس خواب و اسباب و وسایل تزئینی اتاق خواب امروزی‌ها وجود ندارد. کرسی وسط اتاق با لحاف پشمی سنتی‌اش تنها چیزی است که این زن و مرد نیاز دارند و آن‌ها را از سرمای استخوان‌سوز زمستان‌های ارومیه حفظ می‌کند.  یک چراغ کوچک نفتی که هنگام حملات هوایی صدام و خاموشی شهر خانه را روشن می‌کرد و چند کتاب دعا که نشان از اعتقادات مذهبی این خانواده دارد به چشم می‌خورد. رختخواب‌های تلنبارشده گوشه اتاق در چند سکانس دیده می‌شود، آن وقت‌ها چیزی به اسم اتاق خواب خیلی هم مد نبود و اهالی خانه هرجا که دوست داشتند رختخواب‌ها را پهن می‌کردند، درواقع مثل امروز خبری از تختخواب‌های بزرگ و مجلل نبود که دائما ما را به خواب دعوت می‌کنند! خانه‌های کوچک و قدیمی به اندازه کافی کمد نداشتند و به همین خاطر این صحنه لحاف و تشک‌های انباشته گوشه اتاق برای ساکنان خانه‌های سنتی دهه شصت بسیار آشناست.

این تلویزیون کمدی چوبی که احتمالا طراح صحنه برای پیدا کردن آن سمساری‌های زیادی را گشته است در اتاق نشیمن به چشم می‌خورد. در زمان جنگ در خانه اکثر خانواده‌های انقلابی و مخالف با رژیم پهلوی رسم بود که قاب عکس امام خمینی را روی دیوارهای خانه آویزان کنند و به این شکل ارادت خود را به شخصیت ایشان نشان می‌دادند، همانطور که چند عدد از این قاب‌ها را در منزل برادران باکری می‌بینیم.

شاید فکر کنید که زندگی کردن با آن امکانات محدود آن هم در یک منطقه سرد چقدر می‌تواند سخت و تحمل‌ناپذیر باشد، وقتی ماشین لباسشویی وجود نداشت و خانواده‌ها مجبور بودند لباس‌ها توی یک تشت و با دست بشویند، یا یک بخاری به تنهایی نمی‌توانست با آن سرمای سخت مبارزه کند و از چراغ نفتی‌های کهنه علاالدین کمک می‌گرفت و خانواده‌ای که تمکن مالی خوبی نداشت سعی می‌کرد از خرت و پرت‌های دورریختنی برای خودش وسایل تزئینی بسازد. طراح صحنه سعی کرده است با جزئیات ظریفی که در سکانس‌های مختلف نشان می‌دهد این حال و هوا را برای بیننده ایجاد کند.

خانه مهدی باکری

اولین چیزی که طراح صحنه تلاش کرده است تا بیننده با نیم نگاهی به منزل مهدی باکری متوجه آن شود ساده‌زیستی و پرهیز از هرگونه تجملات است. در خانه مهدی همه چیز در ساده‌ترین شکل خودش قرار دارد. کمدی که در گوشه اتاق قرار دارد به جای این که ویترینی از وسایل دکوراتیو باشد میزبان کتاب‌های این خانواده است. شهید باکری از تحصیلکرده‌های دهه شصت است و همسر او اهل مطالعه و مباحثه بودند.

در فیلم موقعیت مهدی بر روی مفهوم انتظار تاکید زیادی می‌شود. صفیه همواره چشم‌انتظار است تا مهدی از راه برسد. حتی در زمستان پنجره‌ها را باز می‌گذارد تا صدای آمدن همسر را بشنود و فورا به استقبال او برود. فضاسازی صحنه‌های دیدار دو عاشق از نکات جالب این فیلم است. نور گرمی که از پرده‌های شفاف به خانه می‌تابد خبر از آمدن معشوق می‌دهد و گل و گلدان‌های سرحال کنج دیوار به مخاطب می‌خندند. 

در صحنه‌هایی از فیلم مهدی باکری که به تازگی از جبهه برگشته از خانه بیرون می‌زند و در کوچه پس کوچه‌های شهر می‌چرخد. فضای حاکم بر شهر بوی مرگ می‌دهد. خانه‌های قدیمی و کهنه که تقریبا روی سر در تمام آن‌ها پلاکاردهای تسلیت بیشماری به چشم می‌خورد، خبر از این دارد که در این خانه شخصی به شهادت رسیده است. پیام فیلم به ما این است: ما در راه انقلاب جان‌های عزیزی را از دست دادیم و خانواده‌های بیشماری داغدار شدند تا به جایگاه امروز برسیم.

با نزدیک شدن به زمان  شهادت مهدی باکری حال و هوای حاکم بر فضای فیلم به کل تغییر می‌کند. در آشپزخانه که جز کابینت‌های قدیمی و تعداد ناچیزی ظرف و ظروف وسیله دیگری به چشم نمی‌خورد خلوتی و بی‌روح بودن به وضوح مشخص است، آشپزخانه‌ای که دیگر از آن بوی غذای گرم به مشام نمی‌رسد و خستگی و دلمردگی زن خانه را منعکس می‌کند. این زن با دلهره و اضطراب هر لحظه در انتظار تماسی از جبهه است تا از احوالات و سلامتی همسرش مطلع شود. نکته جالب این تصویر پنجره‌هایی هستند که با چسب محکم شده‌اند تا در اثر لرزش‌های حاصل از بمباران عراقی‌ها نشکنند و فرو نریزند.

این صحنه تحت عنوان اپیزود آخرین تماس در فیلم نمایش داده می‌شود. زمانی که صفیه پس از مدتها انتظار برای تماسی کوتاه بالاخره به همراه کودکانش از خانه خارج می‌شود زنگ تلفن به صدا درمی‌آید، این آخرین تماسی که هرگز پاسخ داده نمی‌شود و مهدی باکری پس از این تماس به شهادت می‌رسد. آوای موسیقی محلی حزن‌آور مسعود سخاوت‌دوست که روی این سکانس پخش می‌شود قلب‌ها را می‌خراشد و حسرت آخرین خداحافظی به دل بیننده می‌ماند.

در صحنه‌های پایانی فیلم سکانس بسیار زیبایی از تنهایی مهدی باکری در جزیره مجنون را می‌بینیم، وقتی در خط مقدم تنها مانده و همه فرماندهان از او می‌خواهند که برگردد، اما مهدی قصد ندارد سربازانش را تنها بگذارد. این تنهایی باشکوه باکری در صحنه جزیره حاصل از تفاوت نگرش او با دیگران است. شاید این سکانس برایتان آشنا باشد. در فیلم ایستاده در غبار نیز در صحنه‌ای که احمد متوسلیان گوشی را در گرد و غبار نبرد بالا گرفته تا شخص آن طرف خط صدای بمب‌ها و خمپاره‌ها را بشنود و نیروی کمکی بفرستد به شدت به این صحنه شباهت دارد، تنهایی دو فرمانده در سخت‌ترین و حساس‌ترین لحظات جنگ.

فیلم «موقعیت مهدی» با همه نقص و کاستی‌هایش از طراحی صحنه حرفه‌ای و مناسبی برخوردار بوده است. ساده‌زیستی برادران باکری، وضعیت زندگی مردم در زمان جنگ، دکوراسیون و مدل چیدمان خانه‌ها و محل فیلمبرداری‌ها به درستی و با دقت و ظرافت انتخاب شده‌اند و شاید کمی بتوانند مای مخاطب را که هیچ خاطره‌ای از جنگ نداریم و اطلاعاتمان به گفته‌ها و شنیده‌هایی محدود خلاصه می‌شود کمی به آن حال و هوا نزدیک کند.

 

 

همچنین در چیدانه بخوانید:

طراحی صحنه فیلم «آباجان»؛ دکوراسیون خانه‌های قبل از انقلاب

طراحی صحنه فیلم «علی سنتوری»؛ دکوراسیونی متناسب با شرایط زندگی

طراحی صحنه فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟»؛ حال خوش خانه‌های شمال ایران

 

 


دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه