Chidaneh.com placeholder image

طراحی صحنه فیلم «مرد بازنده»؛ خانه ساده یک کارآگاه جدی و مقرراتی

اگر فیلم دکورهای پیشین چیدانه را دنبال کرده باشید حتما می‌دانید که در یک فیلم حرفه‌ای طراح صحنه تمام تلاشش را می‌کند تا ارتباط بصری بین شخصیت‌ها و دکورهای انتخابی‌اش حسابی به چشم‌های مخاطب بیاید، زیرا پیوند بین این دو مقوله می‌تواند فیلم را با تمام دغدغه‎‌ها و آموزه‌هایش چند پله جلو بیندازد. این هفته می‌خواهیم درباره فیلم جنجالی محمدحسین مهدویان که محصول سال 1400 است بپردازیم و لوکیشن‌ها و طراحی صحنه فیلم مرد بازنده را به همراه هم بررسی کنیم. اگر شما هم این فیلم را دیده‌اید و به مطالب تحلیل دکوراسیون چیدانه علاقمندید این مطلب را تا انتها بخوانید.

درباره فیلم «مرد بازنده»

«مرد بازنده» برای نخستین بار در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و نامزد دریافت دو جایزه شد. این فیلم که در ژانر جنایی-خانوادگی ساخته شده است به قصه کارآگاهی میانسال، دمغ، مقرراتی و بداخم می‌پردازد که هم در زندگی شخصی و هم در جایگاه شغلی به مشکل خورده است. محتوای فیلم به فساد لایه‌های اجتماعی ما طعنه می‌زند و فیلم تماما در یک فضای سرد و دلگیر و بارانی ساخته شده است. کارگردان ترجیح داده است رنگ زیادی به فیلم نپاشد و هرچه داستان پیش می‌رود مخاطب مغموم‌تر و کنجکاوتر می‌شود که آیا پایان اینهمه ناامیدی و خمودگی قصه در نهایت به اتفاق خوشحال‌کننده‌ای ختم خواهد شد یا نه؟ اگر از علاقمندان ژانر پلیسی-جنایی باشید حتما می‌دانید که در سینمای ما حتی در فیلم‌های موفقی مانند «متری شیش و نیم» هم این سطح از جدیت و خشک بودن فضا اتفاق نیفتاده و در گوشه و کنار فیلم آثاری از طنز و انعطلف مشاهده می‌کنیم، اما شاید محمدحسین مهدویان سعی کرده است از این روال برای ایجاد تمایز بین فیلم خودش و دیگران استفاده کند و بیننده را به هر طریقی به این فضای سرد و تاریک گره بزند.

سرویس خواب بالسا
فیلم نت

«مرد بازنده» حرف‌هایی برای گفتن دارد، اما آیا فکر می‌کنید استفاده از جواد عزتی در نقش یک پیرمرد سالخورده و مقرراتی و عصاقورت‌داده انتخاب درستی بوده است؟ بدون شک جواد عزتی خودش را در هر نقشی جا می‌دهد فارغ از این که بازیگر یک فیلم طنز و کمیک باشد یا یک فیلم خشن و جدی، اما در حقیقت «مرد بازنده» در بخش‌هایی از فیلم از کارگردانی و نوع بیان قصه رنج می‌برد و در نهایت بیننده را بلاتکلیف به حال خود رها می‌کند. نظر شما درمورد این فیلم چیست؟ شما چقدر قصه «مرد بازنده» را دوست داشتید؟ تا چه اندازه توانستید با کاراکترها ارتباط برقرار کنید؟ آیا پرکاری عجیب و غریب مهدویان توانسته به کیفیت فیلم‌هایش لطمه بزند یا خیر؟

خلاصه فیلم «مرد بازنده»

قصه فیلم قصه زندگی سرهنگی میانسال است که روی یک پرونده قتل کار می‌کند. او تمام سرنخ‌ها را دنبال می‌کند و تلاش می‌کند به هر طریقی بیننده را قدم به قدم به سوژه اصلی فیلم نزدیک کند. احمد خسروی که مرد سختگیر و قانونمندی به مخاطب معرفی می‌شود و حتی از پارک کردن ماشین خود زیر تابلوی پارک ممنوع ابا دارد در طول قصه با حرکاتی کاملا خشن و غیرقانونی سعی می‌کند از متهمان پرونده‌اش نطق بکشد. زندگی خانوادگی احمد و رابطه او با فرزندانش هم چندان تعریفی ندارد و پس از مرگ همسرش دیگر نتوانسته است خانواده‌اش را دور هم جمع کند. «مرد بازنده» قصه مردی است که خودش را در همه ابعاد زندگی بازنده می‌داند اما باز هم از تک و تا نمی‌افتد و به تلاش کردن ادامه می‌دهد.

عوامل فیلم «مرد بازنده»

کارگردان

  • محمدحسین مهدویان

تهیه‌کنندگان

  • کامران حجازی – امیر بنان

نویسندگان

  • ابراهیم امینی – حسین حسنی – محمدحسین مهدویان

طراح صحنه

  • بابک کریمی

بازیگران

  • جواد عزتی
  • رعنا آزادی‌ور
  • آناهیتا درگاهی
  • بابک کریمی
  • امیر دژاکام
  • مهدی زمین‌پرداز

خانه احمد خسروی؛ یک خانه، بدون زن چه شکلی است؟

احمد خسروی در فیلم یک سرهنگ خشک و جدی معرفی می‌شود که نسبت به خانواده‌اش رقت قلب عجیبی دارد، اما به واسطه شغلش نتوانسته است وقت زیادی برای خانواده بگذارد و به همین دلیل فرزندانش خیلی هم از پدرشان رضایت خاطر ندارند. او تنها زندگی می‌کند و همسرش سالهاست که به دلیل بیماری از دنیا رفته است و این خانه‌ای است که توسط یک مرد تنها و پرمشغله اداره می‌شود. احمد زندگی متوسطی دارد و آن طور که از سر و وضع خانه پیداست و در بین دیالوگ‌های فیلم هم لمس می‌شود او هرگز نخواسته است تا از امکانات شغلی‌اش استفاده کند و دستی به سر و روی خانه بکشد یا دو محله بالاتر زندگی کند. احمد به چیزی که دارد قانع است و شبانه‌روز خود را وقف کار کرده است. 

در خانه سرهنگ خسروی نشانه خاصی از تجملات و زرق و برق نمی‌بینیم، اما تا دلتان بخواهد تابلوهای دیواری و رومیزی از عکس‌های خانوادگی پیدا می‌کنیم، همین عکسهاست که خانه را به خانه شبیه می‌کند و نشان از وفاداری و تعهد قلبی خسروی به خانواده‌اش دارد، هرچند از بیان عملی این مساله عاجز است و نمی‌تواند خودش را یک دم از بند مشغله‌های کاری رها کند و به دغدغه‌های فرزندانش بپردازد.

او در کنج پذیرایی میز کار کوچکی برای خودش دست و پا کرده و کتابخانه بزرگ و کتاب‌های متعددی که در گوشه و کنار خانه می‌بینیم به ما می‌گوید که احمد مردی بامطالعه و باسواد است. او فقط نتوانسته بین شغل و خانواده تعادل ایجاد کند و حالا در میانسالی احساس می‌کند در هردوی آن‌ها شکست خورده و به سرحد بازندگی رسیده است.

آشپزخانه فوق قدیمی و کابینت‌های نسبتا پوسیده و زنگ‌زده احمد گویای این است که سالهاست از این آشپزخانه بوی غذای گرم و خانگی به مشام نرسیده و همانطور که در سکانس‌های مختلف هم می‌بینیم احمد همیشه خودش را با ساندویچ‌های سرد و آماده سیر می‌کند.

خانه کلاسیک و قدیمی‌نمای خسروی این موضوع را به ما القا می‌کند که با کارآگاهی از طبقه متوسط اجتماعی روبرو هستیم که به جای ارتقا دادن خانه و زندگی و بهبود وضعیت مالی خود و فرزندانش ترجیح داده است بی‌وقفه کار کند، هرچند این موضوع کمی در فیل اغراق‌آمیز و افراطی نشان داده شده است و احمد به قدری در میان پرونده‌هایش غرق است که حتی ساعتی فرصت ندارد پیش دندانپزشک برود و خودش را از شر دندان‌دردی که در تمام طول فیلم باعث رنجشش می‌شود خلاص کند. 

خانه سینا؛ کهنه اما مستقل

سینا تنها پسر احمد خسروی نماد پسری معترض و آزادی‌طلب است. او به جای تن دادن به یک زندگی روتین و یکنواخت ترجیح داده پا روی اصول و مقررات خانوادگی بگذارد، یک خانه مستقل اجاره کند، با دختر موردعلاقه‌اش هم‌خانه شود و در نهایت از ایران برود. او از یک خانواده معمولی آمده است و خانه‌ای که می‌بینید درست است که در یک محله متوسط واقع شده، اما سعی شده تا مدرن و جوان‌پسند چیده شود. کاشی‌های قدیمی و کابینت‌های کهنه این خانه کوچک و نقلی ما را به حال و هوای منازل جنوب شهر می‌برد، اما سینا استقلال و زندگی در این واحد تنگ و ترش را ترجیح می‌دهد تا این که به دلخواه پدر زندگی کند و از رویاهای دور و دراز خود دست بکشد، مشکلی که شاید بسیاری از جوان‌های جامعه ما به آن دچار هستند و پایبندی به اعتقادات و سنت‌های خانواده باعث شده است تا هرگز نتوانند به دنبال آرزوهای خود بروند.

اگر از پیش ندانیم که سینا به دنبال کارهای مهاجرت است از کتاب‌های زبان متعددی که در کتابخانه‌اش نگهداری می‌کند متوجه می‌شویم که یک خبرهایی هست. تابلوهای مفهومی سیاه و سفیدی گه به دیوارهای آپارتمان آویزان است، طرز پوشش سینا و عکس‌های چاپی روی تیشرت‌هایش، موهای بلند رنگ‌کرده و بلندش همه و همه نشان می‌دهد که این جوان دوست دارد متفاوت باشد و از یکنواختی و همرنگی با جماعت بیزار است. او تابوشکنی را دوست دارد و دیوانه‌وار به سمت آرمان‌هایش در حرکت است.

خانه سنتی اردلان

چیز زیادی از این دکوراسیون نمی‌بینیم و دوربین گردش زیادی در خانه ندارد اما اینجا خانه اردلان است، شخصیت مبهم فیلم که دقیقا نمی‌دانیم چه می‌خواهد و سر خلاف‌هایش به کجا وصل است، اما می‌دانیم که او یکی از هم‌محله‌ای‌های قدیمی مقتول است. اردلان و مادرش در این خانه که به سبکی سنتی چیده شده زندگی می‌کنند، دکوراسیونی که مشخص است با سلیقه مادر پیر اردلان آراسته شده و خب! همانطور که می‌دانیم خیلی از پیرزن‌ها و پیرمردها عاشقان سرسخت چینش‌های کلاسیک، مبلمان ظریف و تراش‌خورده و دکورهای چوبی با بوفه‌هایی پر از اکسسوری‌های عتیقه و قدیمی هستند.  

خانه زنی امروزی با دکوراسیونی مدرن

بهار (آناهیتا درگاهی) در این فیلم نقش یک زن مطلقه و بی‌پناه و البته سیاس را بازی می‌کند که صاحب یک دختر 10-12 ساله است. او برای سر و سامان دادن به زندگی مجردی‌اش با مردهای مایه‌دار که اصطلاحا کمی هم سر و گوششان می‌جنبد وارد رابطه شده تا بتواند از آن‌ها اخاذی کند و امورات خودش و دخترش سپری شود. بهار زنی امروزی‌طور است. او سیگار می‌کشد، با مردها رابطه‌ای راحت و خودمانی دارد، از سبک پوشش خاص خودش پیروی می‌کند و دوست دارد مدرن باشد.

تابلوی روی دیوار خانه بهار تصویر زنی تنها به همراه کودکی خردسال است که در سوز و سرمای زمستان در یک جاده برفی در حرکت است، تصویری که به نوعی خلاصه و چکیده‌ای از محتوای زندگی این زن است. زیر این تابلو قاب‌های کوچکی از دختر بهار به چشم می‌خورد، دختری که همه انگیزه و امید بهار به زندگی است و هرکاری که می‌کند به خاطر این است که دخترش هیچ کمبودی در زندگی احساس نکند، حتی اگر آن کار خطای محض باشد و خیلی هم به مذاق یک جامعه اخلاق‌مدار خوش نیاید.

تصویری از یک باغ متروکه

وقتی به پایان فیلم نزدیک می‌شویم احمد خسروی اردلان را به باغی متروک می‌برد تا به سبک خودش از او بازجویی کند. سرهنگ دوست دارد اردلان را تحت فشار روانی بگذارد تا از او اقرار بگیرد و برای این کار چه مکانی بهتر از یک باغ سرد و مخوف و دورافتاده که در اطراف آن پرنده پر نمی‌زند؟ سوز و سرمای کشنده حاکم بر فضای فیلم را شاید در این باغ بیشتر از هر زمان دیگری زیر پوستمان حس کنیم. هرچند دقیقا نمی‌دانیم سرهنگ سفت و سفت و بداخم داستان ما با چه حکم و مجوز قانونی مظنون را در چنین مکانی گیر می‌اندازد و او را شکنجه می‌کند اما ترس و ارعابی که طراح صحنه قصد داشته است به جان بیننده بیندازد تا با شخصیت‌های اصلی داستان همذات‌پنداری بهتری داشته باشند در این مکان به خوبی لمس می‌شود.

در مجموع «مرد بازنده» هم مانند بسیاری از آثار سینمایی کاستی‌ها و ایرادات خودش را داشته است اما در زبان تصویری و بیان ارتباط دکورها و شخصیت‌ها توانسته است تا حد قابل قبولی موفق عمل کند.

 

همچنین در چیدانه بخوانید:

 


دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه