فیلم «دینامیت» به کارگردانی مسعود اطیابی پس از سه سال توقیف بالاخره در سال 1400 روی پرده سینماها ظاهر شد. دوران کرونا دوران خوبی برای فیلمهای آماده اکران نبود و بسیاری از کارگردانان و عوامل آنها در باب بسته بودن سینماها متحمل فشارهای مالی و روانی زیادی شدند، اما فیلم «دینامیت» با وجود تمام این محدودیتها توانست عنوان پرفروشترین فیلم دوران کرونا و پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را از آن خود کند. در این مقاله از چیدانه به بررسی دکوراسیون و سبک طراحی صحنه این فیلم میپردازیم. با ما همراه باشید.
ژانر فیلم مشخص است! «دینامیت» یک فیلم کمدی است و قرار است از بینندگان خود خنده بگیرد. شاید در ابتدا به نظر بیاید که داستان آن حاوی پیامهای اخلاقی و پندهای آموزنده هم باشد، اگر فیلم را دیده باشید متوجه میشوید که «دینامیت» تلاش میکند به شما بگوید که چه مذهبی و اصطلاحا حزباللهی باشید و چه اعتقادات دینی خاصی نداشته باشید، در هر دو صورت افراط و تفریط اعتقادی راه به جایی نخواهد برد و این میانهرو بودن است که باعث میشود بتوانید عقاید مخالف و متضاد خود را نیز تحمل کنید نه تندرو و دوآتیشه بودن! مسعود اطیابی سعی میکند با نشان دادن قشرهای مختلف در یک مجموعه آپارتمانی این تضاد و تناقض را بیشتر به چشم بیننده بیاورد و زمانی که کاراکترهای فیلم با وجود این که در دنیاهای کاملا متضادی سیر میکنند باز هم میتوانند به همدیگر نزدیک شوند و روابط دوستانهای بین آنها شکل بگیرد، بیننده وادار میشود با دودوتا چارتا کردن و سبک سنگین کردن موقعیتها و شخصیتها به نفی تندرو بودن در هر زمینهای رای بدهد. «دینامیت» متکی به بازیگران چهره است و نقشآفرینی احمد مهرانفر، پژمان جمشیدی، نازنین بیاتی، زیبا کرمعلی و محسن کیایی به فروش و استقبال مخاطبان از این فیلم کمک بسیاری کرده است.
قصه درمورد دو طلبه جوان به نامهای هادی و محمدحسین است که به دنبال خانهای برای اجاره کردن میگردند و بر حسب اتفاق موفق به اجاره یکی از خانههای مناطق بالای تهران میشوند و سر از محلههای بالاشهر درمیآورند، اما اتفاقات فیلم از آنجا رقم میخورد که همسایههای این دو طلبه به سبکی زندگی میکنند که کاملا با اعتقادات این دو جوان در تعارض است. در یکی از واحدها دو خواهر دانشجو به نامهای ساناز و زیبا زندگی میکنند که دائما مشغول خوشگذرانی و برگزار کردن پارتیها و دورهمیهای شبانه هستند و در واحد دیگری پسری به نام اکبر ساکن است که امورات خود را از طریق فروش نوشیدنیهای الکلی و مواد مخدر میگذراند. برخورد این سه مدل مستاجر با هم و اتفاقات بامزهای که بین آنها رقم میخورد باعث شد مخاطبان و فیلمدوستان پس از مدتها دوری از سینما دقایقی را در سالنهای سینما به خنده و خوشی بگذرانند.
کارگردان
مشاهده بیشتر
تهیهکننده
نویسندگان
طراح صحنه
بازیگران
این دو جوان حزباللهی که به طور اتفاقی پایشان به این خانه باز شده است آپارتمان را به شکل مبله اجاره کردهاند و اصطلاحا دکوراسیون آن تکمیل است اما زمانی که میخواهند در خانه جاگیر شوند شروع به ایجاد تغییرات در دکوراسیون میکنند تا شکل و شمایل خانه به صورتی که بیشتر میپسندند دربیاید. آنها تابلوهای مذهبی دلخواهشان را روی دیوار نصب میکنند، کمدی بزرگ پر از کتابهای دینی و تعلیمی را در گوشه سالن پذیرایی قرار میدهند، فرشی سنتی و لاکی وسط خانه پهن میکنند و جلوی مبلمان مدرن و راحتی خانه یکسری پشتی قدیمی و سنتی میچینند! در حقیقت آنها سعی میکنند با تلفیق کردن یک خانه مدرن با لوازم و اسباب و وسایل سنتی خودشان ردی از شخصیت و ایدهآلهای فکری خود را در ترکیب و ظاهر دکوراسیون به جا بگذارند. ظروف ملامین و پنکه و تلویزیون قدیمی و لوازم دیگر آنها مثل یک وصله ناجور به سبک کلی دکور خانه چسبیده است. درواقع این دو شخصیت مذهبی که یکی از آنها افراطیتر و تند و تیزتر است تلاش فوقالعادهای در ایجاد تغییر دارند! آنها سعی میکنند اطرافیانشان را هم به میل و خواسته خودشان تغییر بدهند و از دیگران شخصیتی بسازند مانند خودشان. این فیلم به نوعی اعتراض است به آن قشر از جامعه که نمیتوانند تفاوتهای عقیدتی را بپذیرند و تحمل کنند. از نظر آنها تنها خودشان درست و آدمحسابی هستند و هرکسی که به شیوه و مسلک آنها رفتار نکند در جهل و اشتباه است.
رنگآمیزی دکوراسیون خانه هم جای حرف دارد. جو مذهبی و سنگین این خانه نمیتواند پذیرای رنگهای شاد و جیغ و تند و تیز باشد و بهترین تنالیته رنگی برایساکنان این خانه همین طیف کرم-قهوهای است اما در ادامه میبینید که دختران جوان و پر شر و شور واحد بالایی آپارتمان از چه رنگهایی برای آراستن دکوراسیون داخلی خانه خود استفاده کردهاند.
این دو خواهر که از سر و وضع و لباس و خانه و ماشین آنها مشخص است که از بچهمایهدارهای شهر هستند حسابی در چیدن خانه خلاقیت و جسارت به خرج دادهاند، به طوری که هنگام دیدن این دکوراسیون متوجه میشوید که اینجا متعلق به ساکنانی جوان و پر جنب و جوش و مدرنگراست، زیرا افراد مسنتر کمتر به سراغ رنگهای تند و جیغ میروند و معمولا دوست دارند محیط خانه آنها از لحاظ بصری آرامشبخش باشد، به همین خاطر است که بیشتر طرفدار رنگهای خنثی هستند.
این خانه به شکلی مدرن چیده شده و درواقع سادگی و به دور از هرگونه تشریفات اضافی بودن بهترین تعریف کوتاه از سبک مدرن است. ساناز و زیبا خواهرانی اهل مهمانی و معاشرت و رفت و آمد هستند و در سیر داستان میبینیم که نازنین بیاتی (ساناز) از پوسته مظلوم و بیسرو صدای همیشگیاش درآمده و به دختری بسیار هیجانی و حاضرجواب و اصطلاحا لاتمآب تبدیل شده است، به گونهای که همیشه در کولهپشتی خود سلاحهایی مانند چاقو و اسپری فلفل حمل میکند تا بتواند در برابر افراد مزاحم از خود دفاع کند، هرچند خواهر کوچکتر او –زیبا- دختری محتاطتر و عاقلتر است و در طی فیلم سعی میکند ترمز هیجانات لحظهای و آنی خواهرش را بکشد، دقیقا همان طور که دکوراسیون این خانه را میبینیم و میدانیم که در روانشناسی رنگها، قرمز رنگ قدرت، شدت و زیادهروی است و معمولا در بین هیجانیها و تندمزاجها طرفداران بیشماری دارد.
اکبر یکی دیگر از ساکنان این آپارتمان است. ساقی آسمانجل و لاابالی قصه زندگی خود را با فروش نوشیدنیهای الکلی و مواد مخدر میچرخاند. شخصیت اکبر از آن دوروها و هفتخطهای روزگار است که هم با ساناز و خواهرش رفیق و همنشین است و هم با تازهواردهای حزباللهی آپارتمان! دکوراسیون خانه او پر است از تابلوها و قابهای دیواری عجیب و غریب و پوسترهای فوتبالی و عکسهایی از ماشین و موتور و هنرمندان موردعلاقهاش و تقریبا مانند تمام خانههای مجردی پسرهای جوان، با یک پذیرایی ساده و مبلمان و پردههای آبیرنگ که دکوراسیونی دنج و آرامشبخش را به ما نشان میدهد، در حالی که کسی حدس نمیزند در سمت دیگر این خانه اکبر مشغول ساخت و بستهبندی مواد مخدر و تهیه شیشهها و گالنهای نوشیدنی الکلی است و در نگاه اول همه چیز عادی و طبیعی به نظر میرسد، اما در حقیقت این آرامش فقط پوسته و ظاهر کار است و در این خانه خبرهایی وجود دارد، درست مانند شخصیت متظاهر و فریبنده اکبر (محسن کیایی) که یکی به نعل میزند و یکی به میخ! یک روز در مراسم دعای توسل همسایه مذهبی خود شرکت میکند و از طرف دیگر برای مهمانان پرریخت و پاش ساناز و زیبا منوشیدنی الکلی و مخدر میبرد. اما همواره ظاهر خود را حفظ میکند و هرجا که لازم باشد تغییر رنگ میدهد تا منافعش به خطر نیفتد.
اینجا عمارت پدر ساناز و زیباست و در اینجای قصه متوجه میشویم که این دخترها در چه خانهای بزرگ شدهاند. پدر ساناز به همراه همسر جوانش در این عمارت باشکوه و پرابهت زندگی میکند و دخترها به خاطر زاویهای که با همسر جدید پدرشان گرفتهاند از این خانه رفته و مستقل شدهاند. این خانه لاکچری که در واقعیت یک باغ تالار پذیرایی است و در فیلم به عنوان خانهای مسکونی و دونفره جا زده شده به همراه ماشینهای لوکسی که به آن رفت و آمد میکنند بیننده را تحت تاثیر قرار میدهد تا بتواند شخصیت ابرپولدار و مدرنپسند ساناز و زیبا را که در این سطح زندگی کردهاند بهتر باور کند.
فیلم «دینامیت» که در ژانر کمدی ساخته شده سعی کرده است تا شخصیتهای داستانی خود را در دل چینش و دکوراسیون و طراحی صحنه و لباسشان تبلیغ کند. اگرچه این فیلم یک فیلم جدی نیست و بیشتر در زمره فیلمهای گیشهپسند قرار میگیرد اما توانسته است تا حد قابل قبولی در زمینه طراحی صحنه و ایجاد حس باورپذیری برای کاراکترهای فیلم موفق عمل کند.
همچنین در چیدانه بخوانید: