«امکان مینا» روایتی عاشقانه و اجتماعی متعلق به دهه 60 و دوران انقلاب است که تورقی گذرا بر فعالیتهای مجاهدین خلق دارد. این اثر شانزدهمین فیلم سینمایی کمال تبریزی است و برخلاف آثار دیگر کمال تبریزی مانند «مارمولک» و «لیلی با من است» آنچنان که باید و شاید قوی واقع نشد و مورد توجه مخاطبان و سینمادوستان قرار نگرفت. فیلمهای بسیاری در باب مناسبات سیاسی و اجتماعی دوران انقلاب ساخته و پرداخته شده است که طراحی صحنه و لباس اغلب آنها بسیار مشابه و نزدیک به هم است. در این مقاله از فیلمدکور چیدانه به بررسی طراحی صحنه فیلم «امکان مینا» میپردازیم. با ما باشید.
این فیلم به کارگردانی کمال تبریزی و محصول سال 1394 است.
داستان فیلم روایتی از زندگی مهران و میناست. مهران روزنامهنگاری متعهد و مینا یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق است. در طی داستان فیلم مهران به حشر و نشر همسرش با منافقین شک میکند و سرانجام این تردید او تبدیل به یقین شده و سعی میکند مینا را از منجلاب عقیدتی که در آن فرو رفته نجات دهد. فیلم قصهای خطی و ساده دارد اما در پایان مخاطب را با سوالات و ابهامات زیادی رها میکند، زیرا فیلم در اواسط داستان گرفتار کلیشه و تکرار میشود و داستانی پراکنده و نابسامان و شعاری را به بیننده تحویل میدهد. بینندهای که گوشش از روایتهای دهه 60 پر شده و بیصبرانه در انتظار داستانی جدید و جذاب است.
کارگردان
نویسنده
تهیهکننده
طراح صحنه
بازیگران
این خانه دکوراسیون تیپیکال دهه 60 را نشان میدهد. رنگهای غالب دهه 60 از طبیعت وارد حوزه دکوراسیون و معماری داخلی شدند. شاید امروزه اکثر لوازم خانگی به رنگ سفید یا استیل دیده شود اما در آن دهه رنگهای جسورانهای مانند آبی، سبز و زرد روی بورس بودند و به نوعی امضای دکوراسیون دهه 60 محسوب میشدند. با گذشت زمان رنگهای گستردهتری رواج یافت و کمکم عادت پایبندی به رنگهای سفید و کرم و قهوهای از سکه افتاد. شاید فضای گرم و دلنشین خانههای قدیمی به دلیل اهمیت زیاد طراحان آن دوره به رنگهاست، طراحانی که تحت تاثیر انقلاب سینما و موسیقی و یا انفجار خردهفرهنگهای متفاوت و ورود دست و پا شکسته معماری غربی و اروپایی به خانههای ایرانی سعی میکردند تا با طراحی سنتشکنانه روح تازهای در فضای خانهها بدمند.
آشپزخانههای آن دوره سرشار از رنگ بود و در اکثر موارد کاشیهای پرنقش و نگار برای تزئین دیوارهای آن استفاده میشد، نقشهایی که هم در روحیه اهالی خانه هنگام آشپزی یا سرو غذا تاثیر فوقالعادهای داشت و هم نسبت به دیوارهای گچی چرکتابی کمتری به همراه داشت و نظافت آنها هم راحت و آسان بود.
خانه مهران و مینا خانهای متوسط و نه چندان مرفه در مرکز شهر است. البته که خانه امکانات خاص خودش را دارد و در آن دوران که در هر خانهای تلویزیون پیدا نمیشد و داشتن میز تحریر آنقدرها هم مد نبود اما در چیدمان این خانه المانهایی را میبینیم که با شخصیت مهران و مینا سنخیت دارد و هماهنگ است. این زوج هردو در پی آگاهی و علمند، هرچند در میان مسیر آگاهی مینا به بیراهه کشیده میشود اما کتابخانه بزرگ و کتابهای متعدد آن بوی بینش، تلاش در راه مبارزه با جهالت و کسب سواد اجتماعی صاحبان خانه را به مشام مخاطب میرساند.
شاید در فیلمها و سریالهای مختلفی که با موضوع وقایع انقلاب ساخته شده خانههای تیمی زیادی را دیده باشید. خانههایی که اکثرا خالیاند و اسباب و اثاثیه و دکوراسیون خاصی در آنها دیده نمیشود. در این خانههای جمعی همه قوای سازمان به کار گرفته میشد تا با استفاده از ترفندهای مختلف افکار افراد را بازسازی کرده و آنها را مطیع خودشان بگردانند. از این رو در این تیپ خانهها سعی میشد تا افراد زیاد درگیر جزئیات نباشند تا ساعات بیشتری از شبانهروز را به کار تشکیلاتی اختصاص بدهند.
همانطور که در تصاویر هم میبینید خانه تیمی مینا و همکارانش با چند وسیله محدود و ضروری چیده شده و انرژی زیادی برای این که این خانه شبیه به «خانه» باشد گذاشته نشده است، زیرا اقتضای کار منافقین به این گونه بود که هر لحظه امکان داشت به دام بیفتند، بنابراین اعضا باید همواره آماده میبودند تا خانه را ترک کنند و متواری شوند و در این شرایط چه چیزی بهتر از یک خانه خالی و کموسیله؟
در یک جمعبندی میتوانیم بگوییم که هرچند قصه «امکان مینا» روایت تازهای از زندگی اجتماعی و اتفاقات زمان انقلاب را به مخاطبان خود ارائه نمیدهد اما توانسته است سبک زندگی و حال و هوای خانههای دهه شصت را به خوبی به تصویر بکشد.
همچنین در چیدانه بخوانید: