شاید قبل از شیوع ویروس کرونا هنوز ساخت سریالهای نمایش خانگی آنقدر روی بورس نبود و بسیاری از کارگردانان در تولید این مدل سریالها و میزان جذب مخاطب آنها تردید داشتند و ریسک نمیکردند، اما در یکی دو سال گذشته موج عظیم سریالسازی باعث رونق شبکه نمایش خانگی شده و بسیاری از سینماییها هم پذیرفتهاند که در زمان تعطیلی سینماها و آمفیتئاترها، بهترین جایگزین برای سرگرمی مردمی که به دنبال محتواهای تازه هستند میتواند سریالهای شبکه خانگی باشد. سریال «سیاوش» که محصول سال 1399 است با بیان داستانی درام-اجتماعی نسبتا توانسته است نظر مخاطبان این شبکه را به خود جلب کند. در ادامه با ارائه تصاویری از سریال، طراحی صحنه این مجموعه را با هم بررسی میکنیم.
مجموعه نمایشی سیاوش به کارگردانی سروش محمدزاده و محصول سال 1399 است. این سریال روایتی معماگونه دارد و تمام تلاشش را کرده است که نوع بیان خود را از سایر فیلم و سریالهای همتیپ خود متفاوت جلوه بدهد، سریالهایی که در آنها طبقات پایین جامعه یا بیمار و ناتوان هستند یا خلافکارند و در زندان به سر میبرند! در حقیقت همان داستان کلاسیک شاهزاده و گدا و تقابلهای کلیشهای بین این دو در سریال «سیاوش» به تصویر کشیده شده است. شاید اگر بخواهیم تنها از یک نقطه قوت در کارنامه این سریال نام ببریم بازی جذاب مجید صالحی است که در نقش یک بزن بهادر و لمپنِ تازه از زندان آزاد شده فرو رفته و به خوبی ثابت کرده است که ضرورتی ندارد یک بازیگر طنز تا ابد در نقشهای طنز تکرار شود و میتواند استعدادها و پتانسیلهای بالقوه خود را بالفعل کرده و مخاطب را به وجد بیاورد.
سیاوش ساقی (میلاد کیمرام) مردی درونگرا و کشتیگیری بنام و حرفهای است که ابتدای سریال متوجه میشود نامزدش مرجان (مرجان اتفاقیان) مشکل کبدی داشته و به پیوند فوری نیاز دارد. اما سیاوش و نامزدش هردو از خانوادهای کمبضاعت هستند و توان مالی پرداخت هزینه سنگین پیوند کبد را ندارند. قهرمان داستان که با فهمیدن مشکل حاد نامزدش ضربه فنی شده به صرافت جفت و جور کردن هزینه عمل پیوند میافتد، دست به دامن نصرت (رضا کیانیان) که یکی از سرمایهداران تهران است میشود، اما نصرت در ازای دادن پول از سیاوش میخواهد که دخترش مارال (ترلان پروانه) را که به سیاوش علاقمند است به عقد خود دربیاورد و سعی میکند با برای برگرداندن دخترش با ابزار حیله و نیرنگ سیاوش را به باتلاقی بزرگ بکشاند.
کارگردان
مشاهده بیشتر
نویسندگان
تهیهکننده
طراح صحنه
بازیگران
تمرکز این سریال بر روی طبقه ضعیفتر جامعه است و بسیاری از لوکیشنها از مناطق جنوب شهر تهران انتخاب شدهاند، مناطقی که شاید امروز بیشتر از هر زمان دیگری رو به فراموشی هستند و مردمان آن در تنگدستی و مضیقه طاقتفرسایی به سر میبرند. خانواده سیاوش هم در یکی از همین خانههای نقلی و قدیمی زندگی میکنند. با در نظر گرفتن اوضاع اقتصادی خانواده طبیعتا نمیتوان توقع دیدن امکانات و آپشنهای زیادی در این خانه داشت. فضاهای خانه تنگ و کوچک هستند و لوازم دکور آن کهنه و قدیمی. این خانه اگرچه محتوای دندانگیری ندارد اما روابط عاطفی بین اهالی آن باعث شده است تا زنده و باصفا به نظر بیاید. سیاوش و صابر (مجید صالحی) دو برادرند که با مرام و خلق و خوی منطقه جغرافیایی خود بزرگ شدهاند و مفهوم خانواده برای آنها بیش از هرچیز دیگری ارزشمند است.
سروش محمدزاده در مقام کارگردان توانسته است با قاببندیهای ماهرانه و حرفهای به خوبی منظور و معنای موردنظر خود را به مخاطب القا کند. ریزهکاریهای او در زمینه انتخاب صحنه و لوکیشن، مدل فیلمبرداری، متریال مورداستفاده و … باعث شده است تا تصاویری که به چشم بیننده میرسد تا حد زیادی قابل قبول و باورپذیر باشد، البته اگر از بازی چند تن از بازیگران سریال فاکتور بگیریم!
شخصیت جلال و خواهرش جیران در طول فیلم آنچنان پررنگ نیست، درست است که در مسیر داستان خردهاتفاقاتی برای آنها میافتد اما از یک جایی به بعد این خانواده به کل فراموش میشوند. ظاهر و سر و وضع زندگی این خانواده وضعیت بهتری دارد و دکوراسیون کلاسیک و سنتی آن حس خوبی به بیننده منتقل میکند. اگرچه روابط خواهر و برادری در حین داستان شکراب میشود و شاهد بحث و جدلهای مداوم بین آن دو هستیم اما ظاهر زندگی آنها به مراتب بهتر و چشمگیرتر از خانههای روتین پایینشهری است و شاید در اسباب و اثاثیه آن اشیاء نفیس و گرانقیمتی پیدا نکنیم اما دکوراسیون داخلی خانه تمیز و مرتب و شکیل چیده شده است.
هنگام مواجهه با خانه مجلل نصرت متوجه میشویم که این فیلم بیانگر همان تقابل قدیمی پولدارها و غنیهای همیشگی است، خانوادههایی که در یک شهر زندگی میکنند اما آب و هوای محله آنها با هم فرق دارد. سالهاست که قصه میلیاردرهایی که از پول و قدرت خود برای ابزار کردن قشر ناتوان و آسیبپذیر جامعه با هدف رسیدن به مقاصد خود استفاده میکنند گریبان سریالهای ایرانی را گرفته است. درست است که این تیپ روایتها از مستندات جامعه ماشینی امروز نشات میگیرد اما در بسیاری از سریالها به صرف این که قصه پیش برود این فاصله عمیق فقیر و غنی و دیالوگهای روتین و یکنواختی که بین این دو قشر صورت میگیرد به زور در بطن داستان چپانده میشود.
این نمایی از خانه نصرت است، مردی سرمایهدار که در پی برگرداندن دختر خود به زندگی عادی دست به هر تلاش درست و نادرستی میزند. طبق دیدگاه تیپیکال مایهدارها در فیلم و سریالهای ایرانی همه چیز را میشود با پول خرید حتی انسانها را! این همان تفکر غالب شخصیت متمول فیلم است که سیر داستان را رو به جلو حرکت میدهد.
جلال و جبروتی که در این عمارت و محوطه خارجی و دکوراسیون داخلی آن دیده میشود میتواند مخاطب را از تماشای این همه شکوه به هیجان بیاورد. گچبریهای استادانه و خیرهکننده، مبلمان چستر با چرم اعلا و گرانقیمت، تابلوفرشهای دیواری نفیس و اسباب و اثاثیه آنتیک و قیمتی داخل عمارت همه و همه دکوراسیونی کلاسیک و لاکچری را گرد هم میآورند.
در یک جمعبندی میتوانیم بگوییم که سریال «سیاوش« فارغ از داستانپردازی نسبتا تکراری و به تصویر کشیدن وضعیت آس و پاس یک خانواده جنوب شهری و درگیر شدن آنها با یک میلیاردر فرصتطلب و پیشامدهای پس از آن، دارای صحنهپردازی مناسب و هماهنگی بوده و طراح توانسته به خوبی از پس آمادهسازی آن بربیاید.
همچنین در چیدانه بخوانید: