هنوز هم بسیاری از خانوادهها فارغ از این که از لحاظ اقتصادی در قشر غنی و توانگر قرار دارند یا متوسط و ضعیف، به سبک زندگی سنتی و قدیمی ایرانی پایبندند. در این مقاله قصد داریم به طراحی صحنه سریال «خسوف» بپردازیم، سریالی که این روزها در سینمای خانگی بسیار مورد توجه مخاطبان و منتقدان قرار گرفته و معماری و دکوراسیون داخلی غالب بر فضای داستان چهرهای سنتی و قدیمی دارد، حتی در مواردی که طراح صحنه تلاش کرده است تا فضایی لوکس و مدرن پدید بیاورد حس و حال وفاداری به چیدمان کهن و اصیل ایرانی خودش را نشان میدهد. با ما همراه باشید تا با تماشای صحنههایی از فیلم، دکوراسیون و صحنهپردازی آن را با هم بررسی کنیم.
«خسوف» مجموعهای نمایشی به کارگردانی مازیار میری است که در سال 1400 به شبکه خانگی آمد. مازیار میری در کارنامه خود کارهای موفقی مانند «سعادتآباد» و «حوض نقاشی» را ثبت کرده و در ساخت سریالهای تلویزیونی نیز ید طولایی دارد. در این سریال بسیاری از بازیگران غیرمعروف و چهرههای شناختهنشده حضور دارند و در کنار آنها بازیگران توانمندی مانند امین تارخ، ستاره اسکندری، علی عمرانی و مسعود کرامتی هنرنمایی میکنند.
داستان این فیلم یک عاشقانه ناآرام است! سریال با یک اتفاق شورشی و اعتراضی در دانشگاه آغاز میشود و کمکم مسائل پیچیدهتر و بزرگتری در آن به وقوع میپیوندد. آتیه (مینو شریفی) دانشجوی معماری است و طی اتفاقاتی با پسری به نام امیر (سجاد بابایی) آشنا میشود اما در ادامه داستان این عشق به مشکلات عجیبی برخورد میکند و سیر کلی داستان را تغییر میدهد. قصه سریال «خسوف» سبکی جوانپسندانه دارد و به بازیگران تازهنفس و بااستعدادی میدان داده است تا در غالب این سریال تواناییهای خودشان را محک بزنند.
کارگردان
مشاهده بیشتر
نویسنده
طراح صحنه
بازیگران
این نمای بیرونی خانهای قدیمی است که امیر به همراه مادر و مادربزرگش در آن زندگی میکنند. مجموعههای زیادی در این خانه ساخته شده و به نوعی این خانه برای اهالی سینما و دوستداران آن آشناست. یکی از ایرادات سریال خسوف بحث فیلمبرداری و اصطلاحا تراولینگ است، یعنی زمانی که بیننده در لوکیشن قرار میگیرد قدرت دید بالایی ندارد و تنها میتواند تماشاگر چند صحنه محدود باشد.
این خانه قدیمی با نمای آجری و دکوراسیون سنتی حقیقتا ما را به یاد خانه مادربزرگهایمان میاندازد، هرچند نمای بیرونی خانه نشان میدهد که ساکنین آن وضع و اوضاع مالی خوبی دارند اما به همان شیوه زندگی سنتی پایبندند. در این خانه همه چیز در سادهترین شکل خود قرار دارد و خبری از تجملات افراطی و تشریفات و دبدبه و کبکبه نیست. اگر سری در پذیرایی خانه بچرخانیم یک دست مبلمان ساده چوبی، آباژورهای ایستاده در گوشه و کنار اتاق نشیمن، آشپزخانهای شلوغ و پروسیله با کابینتهای یشمیرنگ و کاشیهای قدیمی که یکی از لوکیشنهای موردعلاقه فیلمبردار است، دیوارکوبهای سنتی و عکسهای خانوادگی متعددی که در قابهای کوچک و بزرگ روی دیوار مشاهده میشود، همین نگاه سریع به کلیات خانه یعنی ما وارد یک عمارت اصیل و فوقالعاده شدهایم.
این بنا قدمتی طولانی دارد و مطابق اصول معماری سنتی ساخته شده است. ایوان بزرگی که در برخی سکانسها مشاهده میکنیم یکی از المانهای فراموششده خانههای امروزی است و در حقیقت فضایی واسطه بین حریم درونی و بیرونی خانه است. اگر در باب معماری ایرانی کمی مطالعه داشته باشیم میدانیم که معماری قدیمی ایران معماری فضاهای نیمهباز است، یعنی پیوند و آمیختگی و همآغوشی بین فضاهای باز و بسته با ایوان خانه شروع میشود و به حیاطی که در مرکز و قلب ساختمان احداث شده خاتمه مییابد. اصلا ساکنان خانههای قدیمی به واسطه همین ایوانها و فضاهای مسقف و نیمهباز بوده که با طبیعت بیرونی احساس نزدیکی بیشتری میکردند و همین موضوع باعث کشیده شدن روح و نشاط به درون خانه میشد. این مساله جدا از عملکردهای متنوع دیگری است که ایوانهای بزرگ در معماری ایرانی ایفا میکردند، امتیازی که متاسفانه در خانههای امروزی از دست دادهایم و هویت معماری اصیل قدیمی را خدشهدار کردهایم.
آتیه دانشجوی معماری و جوانی مستقل، آگاه و اجتماعی بوده و کاراکتری شجاع و شورشگر دارد که در هر مسالهای به دنبال احقاق حق خود و اطرافیانش است. آتیه و خانوادهاش متعلق به طبقه متوسط جامعه هستند و این را میتوانیم از چیدمان و اسباب و اثاثیه خانه حدس بزنیم. چیزی که در اکثر صحنههایی که از خانه آتیه و پدرش پخش میشود جلب توجه میکند این است که طراح صحنه خیلی جاها حتی برای آراستن و زیباسازی دکوراسیون این خانه هم از کتاب استفاده کرده و شاید این موضوع به شکلی افراطی به چشم بیاید. احتمالا اینگونه صحنهپردازی به این دلیل بوده است که سطح آگاهی و فرهنگی بودن شخصیت اول قصه در ناخودآگاه بیننده نقش ببندد.
این اتاق یک دانشجوی معماری است. ظاهر و نمای اتاق تخصص و میزان ایدهپردازی و پویایی فکر مالک خود را فریاد میزند، هرچند اتاق یک دختر جوان میتواند پر از لوازم آرایشی و زرق و برق و تجملات باشد اما دکوراسیون مینیمال این اتاق نشان میدهد که آتیه فکرهای دیگری در سر دارد و به دنبال تجملات اضافی نیست. در و دیوار خانه پر است از تابلوهای هنری و دیزاین خانه با لوازم سادهای مانند گل و گلدان و آباژور و یکسری اکسسوریهای ساده و بیزینت و زیور انجام شده و بر این جمله معروف صحه گذاشته است که: «زیبایی در سادگی است».
مهراب به نسبت خانه مدرنتر و لوکستری دارد. اتاق نشیمن با کاناپههای راحتی و لمسهکاریشده چستر تزئین شده که این روزها در بسیاری از دکوراسیونهای مدرن دیده میشود. هرچند در این خانه هم فیلمبردار ما را با مشکل تراولینگ دست به گریبان کرده است اما میبینیم که طراح صحنه سعی کرده تا خانه را مدرن و شکیل بچیند. نگاهی کوتاه به دکوراسیون اتاق نشیمن شاید بیننده را دچار نوعی سردرگمی کند. مبل و صندلیهای متعددی در سالن قرار داده شده که هرکدام ساز خودشان را میزنند، کاناپه راحتی پارچهای با عسلی، میز جلومبلی و صندلیهای فلزی که خیلی هم با همدیگر هماهنگ نیستند توجه بیننده را جلب میکند. همه لوسترها و آباژورها و چراغهای رومیزی روشناند اما خانه کماکان تاریک است و شاید بتوانیم بگوییم یک خانه مدرن بهتر از اینها هم میتواند چیده شود.
در یک جمعبندی نهایی میتوانیم بگوییم که طراحی صحنه سریال خانگی خسوف با این که در بسیاری از موارد حرفهای صورت گرفته اما بدون نقص و ایراد نیست و میتوان نقدهایی از این دست نیز به آن وارد کرد.
همچنین در چیدانه بخوانید:
نویسنده: مهشید بختیاری|عضو تحریریه چیدانه