در بسیاری از مواقع نمیتوان از روی ظاهر یک زندگی، یک خانه، یک زوج و یا یک انسان، به احوالات درونی او پی برد. شاید هر شخص یا هر زندگیای برخلاف ظاهر آرام و زیبایش دچار طوفان بزرگ درونی باشد که ما توانایی درک آن را نداریم. این هفته در فیلم دکور قرار است از ظواهر یک زندگی مجلل گذر کنیم و به طوفانی برسیم که در عمق این داستان وجود دارد. طوفانی که آرام آرام ظواهر زیبا را تحت تاثیر قرار میدهد و همه چیز را خراب میکند. این هفته با فیلم دکور همراه باشید تا به تحلیل و بررسی زندگی زوج جوان فیلم کنعان بپردازیم.
فیلم کنعان به کارگردانی مانی حقیقی و نویسندگی اصغر فرهادی، حاصل هنر دو هنرمند بزرگ کشورمان است که در سال 1386 به اکران رسید. این فیلم با ترکیب فوقالعاده نویسنده و کارگردان و بازیگرانش توجه بسیاری از منتقدان سینما را به خود جلب کرد و سریعا به فیلمی محبوب تبدیل شد.
مینا (با بازی ترانه علیدوستی) زن جوانی است که بعد از ده سال زندگی مشترک با همسرش مرتضی(با بازی محمد رضا فروتن) که قبل ها استاد دانشگاه او بوده، تصمیم به جدایی از او میگیرد. مرتضی با هر روشی سعی بر سر باز زدن از این جدایی نگه داشتن مینا در زندگی دارد. با آمدن خواهر مینا یعنی آذر(با بازی افسانه بایگان) و باز شدن دوباره کتاب زندگی گذشتهاش این شرایط برای مینا سخت میشود و از هر طرف فشار او را تهدید میکند…
در همان سکانس نخستین، فیلم با امضای همیشگی اصغر فرهادی آغاز میشود. اگر به فیلمهای فرهادی دقت کرده باشید و فیلم دکور هفتههای پیش را نیز دیده باشید، میدانید که تقریبا تمام فیلمهای او با سکانسی از یک تخریب و یا خرابی چیزی به خصوص آغاز میشود.
مشاهده بیشتر
مطلب پیشنهادی: طراحی صحنه فیلم «درباره الی»؛ ویرانگی در بطن یک دکوراسیون
تمام این خرابیهای کوچک و بزرگ خبر از خرابیهای بزرگ تر در بطن داستان میدهند که نویسنده سعی دارد ما را برای آن خرابی بزرگ تر آماده کند. فرهادی به عنوان نویسندهی داستان کنعان، فیلم را با خرابی راههای لوله کشی خانه مینا و مرتضی آغاز میکند و خبر از یک تخریب بزرگ تر میدهد. تخریب رابطه یک زن و شوهر، تخریب رابطه دو خواهر و تخریب رابطه یک انسان با روح و روان خودش…
مینا و مرتضی در یکی از مجتمعهایی زندگی میکنند که خود مرتضی ساخته است. وضعیت مالی این زوج نسبتا خوب است اما نشانههایی از تجملهای بی اندازه در خانهی آنها نیست چرا که هردوی آنها طرفدار سادگی و آرامش هستند. مبلمان خانه به سبکهای مدرن نزدیکتر هستد و ظاهری ساده دارند.
مجسمههای زیادی خانهی آنها را پرکرده که هر کدام با ترکیبی دوست داشتنی و نظم کنار هم چیده شده اند. اما خانهی آنها با تمام وسایل شیک و لوکسش، تمام تابلوها و مجسمههایش و تمام پنجرهها ومناظر بیرون آنها، خالی از رنگ و محبت است. اکثر تابلوهایی که به دیوار نصب شدهاند سبک خاصی از نقاشی مینیمال تک رنگ هستند و جز رنگ مشکی رنگ دیگری در آنها استفاده نشده است. بی رنگیای که حالا دامنگیر زندگی مشترک این زوج نیز شده است.
مطلب پیشنهادی: طراحی صحنه فیلم «فروشنده»؛ نمایی از تعرض در طراحی خانه
در مجتمعی که مینا و مرتضی در آن زندگی میکنند واحد خرابهای وجود دارد که آسانسور هربار به طور خود جوش در آن توقف میکند. آسانسور در طی فیلم سه بار میایستد. یک بار وقتی مرتضی سوار آن است، یک بار وقتی مینا و یک بار هم علی(با بازی بهرام رادان). درواقع این آپارتمان خرابه نمادی از تمام مشکلات و دغدغههای ذهنی شخصیتهای داستان است که مدام خودش را به آنها معرفی میکند. برای مرتضی یادآور مشکلات زندگی مشترکش برخلاف تمام رفاه مادی است، برای مینا یادآور قلب شکسته خواهرش است که توسط او و تمام مشکلات زندگی اش آسیب دیده و برای علی یادآور تمام مشکلاتی است که هیچکس از آنها خبر ندارد و او همهی آنها را پشت لبخند و گلهای زندگی اش مخفی کرده. هیچکس سعی بر تعمیر آن آپارتمان ندارد و همهی شخصیتها بعد از نگاهی کوتاه به تمام خرابیها، آن را رها کرده و از آن عبور میکنند.
علی همکلاسی و دوست قدیمی مینا و مرتضی است. او تنها در یک آپارتمان قدیمی زندگی میکند و معمولا در سفر است. در سکانسی مینا برای آب دادن به گلدانهای علی که در سفر است به خانهی او میرود. خانهای خالی از تجمل، خالی از وسایل گران قیمت، خالی از هرگونه سبک خاص دکوراسیون و هر چیز پیچیده ای. زیبایی و آرامش خانهی علی که برای مینا غریب است به دلیل وجود زندگیای است که تک تک گلدانهای رنگارنگ و گیاهان سبز به آن هدیه دادهاند. خانهی علی با تخت چوبی نه چندان راحتش، میز تحریر ساده و کتابهای اندکش سرشار از آرامش است که مینا را به آن جذب میکند و در خود میکشد. آرامشی که شاید خود علی آنقدر به آن توجه نکند.
مطالب زیر نیز برایتان جذاب خواهد بود: