میتوانست آن خاطره را هزار بار دیگر تعریف کند و هر دفعه برایش تازه باشد، چشمانش بدرخشد، جوان شود و منتظر لبخند و تایید دیگران بماند. اما وقتی دردانه نوه دختریاش آن لباس عروس را پوشید، چشمانش پر از اشک شد. با هیجان چند بار دست زد و انگار بخواهد آن لباس را برای ببیندگان خیالی توضیح دهد با صدایی بلند گفت:« این رو منصور شهباز دوخته. خودش هم گفت بهترین لباس عروس شهر رو برات میدوزم! ببین به تنش چه قشنگ نشسته!» عروس جوان به سمت آینه رفت و یک بار دیگر در آن لباس زیبا چرخید.
وقتی ایستاد دستی روی شکوفههای ریز لباس کشید و از داخل آینه به مادربزرگش گفت: « مامان جون میخوای با هم بریم مزون لباس عروست؟» مادربزرگ روی نزدیکترین صندلی نشست و گفت: « کجا بریم؟ اون مزون که دیگه کار نمیکنه دخترم. شنیدم شهباز…»دختر جوان به سمت کتابخانه رفته بود. یکی از آلبومها را برداشت و انگار که عکسها را حفظ باشد بعد از ورق زدن چند صفحه آلبوم را به سمت مادربزرگش گرفت: « این آقای شهبازه. درسته؟ تو عروسیتون دعوت شده بود.» مادربزرگ عینکش را کمی جا به جا کرد و با خوشحالی گفت: « آره مادر. اون آقاهه هم که کنار بابابزرگت نشسته خیاط کت و شلوار دامادیشه. هر دوی این بزرگواران دعوت بودن. لباسهای ما اگر تک بود…»عروس جوان عکس را از توی آلبوم برداشت و به سمت تلفن رفت، میخواست یکبار دیگر قرار رفتن به خانه منصور را با نامزدش چک کند.
…
این هفته قرار است مهمان رستوران ضامن شویم. مجموعهای که در گذشتهای نه چندان دور با نام مزون منصور در خیابان فلسطین شناخته میشد. این رستوران با هدف زنده نگهداشتن هنر و خدمات منصور شهباز طراح و خیاط معروف شهر تهران به شکل یک مجموعه شرح حالی فعالیت خود را آغاز کرده است.
خیابان فلسطین این بار قرار است راوی خاطرات تازه عروسان تهران قدیم باشد. خیابانی که در سالیان نه چندان دور در کنار خانه باغهای زیبا و محل زندگی بسیاری از فرهنگیان و سیاستمداران زمان خودش بوده است. شرح این خیابان را در مطلب خانه زی میتوانید بخوانید.
برای بازدید از این عمارت شما میتوانید در ایستگاه متروی تئاتر شهر که در خط 3 ( قائم- آزادگان) و 4 ( ارم سبز- کلاهدوز) متروی تهران قرار گرفته است پیاده شوید. فاصلهی ایستگاه تئاتر شهر تا رستوران ضامن با پای پیاده 10 دقیقه است. هم چنین شما میتوانید درایستگاه اتوبوس چهارراه ولیعصر با استفاده از خط 107 ( پایانه تجریش_ میدان راه آهن) یا ایستگاه اتوبوس دانشگاه تهران خط 102 ( پایانه آزادی- پایانه خاوران) خود را به رستوران ضامن برسانید.
از فونت تابلوی رستوران ضامن تا ورودی آن که با یک کنسول چوبی قدیمی و فرش لاکی رنگ چیدمان شده است همه خبر از ورود به فضای تهران قدیم میدهند. ساختمانی که خندهها و نگاههای پر از رویا بسیاری از عروسان شهر را با خود به یادگار دارد.
معماری ساختمان مزون منصور مربوط به دهه 1320 شمسی است که به دست شخصی به نام «اوستا علی» ساخته شده است. هر چند بنا بر گفته کسبه و اهل محل و با توجه به استفاده از پنجرههای گرد در بنای ساختمان، طراحی آن را به «وارطان هوانسیان» معمار مشهور آن زمان نیز نسبت دادهاند.
این مطالب کوچه پس کوچه را به خاطر دارید؟
مطلب پیشنهادی: کافه عمارت دل، کافهای به سلیقه ایرانیها
در سال 1340 مرد جوانی که از کودکی آموزش خیاطی دیده بود و توانسته بود در این زمینه تحصیلات و دانش خود را کامل کند، در خیابان پر آوازه کاخ آن زمان اولین مزون خود را به نام دو مد در زمینه طراحی و دوخت لباس عروس افتتاح میکند. خیلی زود توانایی منصور و زیبایی لباسهای دوخته شده توسط او در تهران میپیچد و دختران بسیاری از طبقات متمول آن زمان دوخت دوست داشتنی ترین لباس زندگی خود را به او میسپارند.
منصور شهباز که به زبانهای ارمنی و فرانسوی مسلط بود در سفرهای خود به فرانسه با طراح مشهور آن زمان کریستین دیور نیز دیدارهای کاری داشته است. گفته میشود قبل از آغاز به کار مزون منصور این ساختمان به عنوان گالری هنری در اختیار منیر فرمانفرمائیان بوده است.
در پاگرد طبقه اول درهای چوبی مزون را که باز کنید با منظره شگفت انگیزی روبه رو خواهید شد. نمیدانید نگاهتان را به سمت لوسترهای پنجاه سال پیش بدوزید یا چرخ خیاطیهای سینگر قدیمی که پارچهها و تورهای سفید را به هم میدوختند و خیاطهایشان برای هزاران عروس آرزوی خوشبختی میکردند.
روی دیوارهای مزون گذشته و رستوران ضامن حالا تابلوهای قدیمی عکسهای آقای شهباز با آدمهای معروفی مثل آمیتا باچان، کریستین دیور، را میتوانید ببینید. یکی از ابتکارهای جالب در این رستوران درست کردن تاقچهها با صندوقهای چوبی چرخهاست که اکسسوریهای خیاطی قدیمی در آن قرار داده شده است. تابلوهای کوبلن، کنسولها و کاناپههای قدیمی، آباژورهای پارچهای گرانبها که با روشنایی شان زیبای فاخری را به فضا هدیه میکنند.
پیش بخاریهای تزیینی، اتاقهای چوبی که به یکدیگر راه دارند، موزاییکهایی که هنوز از پنجاه سال پیش باقی ماندهاند، همه در کنار هم احظات شیرینی را برای جوانان علاقمند به تهران قدیم و عروسهای مزون منصور به وجود میآورند.
مطلب پیشنهادی: آشپزخانه سلطنتی سعد آباد، ناگفتههایی از مطبخ شاهان پهلوی
مادربزرگ روبروی لباس عروسی که در قاب زیر نور گذاشته بودند هم چنان ایستاده بود. کمی عقب رفت و دوباره خودش را در آینه مزون دید. با چشمانی پر از ذوق به مادر و خالههایش نگاه کرد. برایش کل کشیدند و روی سرش نقل بود که میریختند. آقای شهباز با لبخندی به لب سمتش آمد و گفت: «این چتر را هم اگر دوست دارید ببرید. از ایتالیا سفارشش دادیم.»
عروس و داماد با آقای شهباز حرف میزدند. مادربزرگ به سمتشان آمد و پرسید:«آقا منصور هنوز هم این چتر را کرایه میدهید؟»
خاطرات تهران قدیم را در کوچه پس کوچه بخوانید: