با آن که آن روز آبی آسمان تهران ناپیدا بود و تنفس برای این شهر بزرگ و ساکنانش تنگ تر میشد، باز هم به شوق دیدن و شنیدن داستان خانهای دیگر در کوچههای قدیمی شهر به راه افتادیم. این هفته روایت خانه گدار را در خیابان انقلاب بازگو خواهیم کرد. خانه آندره گدار معمار و باستان شناس فرانسوی که ایرانیان او را به عنوان معمار دانشگاه تهران، حافظیه شیراز، کتابخانه ملی و بناهای ماندگار دیگر در شهرهای مختلف ایران میشناسند.
در حالی که دو روز از زمستان گذشته بود، هنوز خبری از سفید پوش شدن تهران نبود. سرم را به سمت آسمان بالا میگیرم. حتی نمیشود آسمان را دید چه برسد به آن که ابرها را به امید دیدن برف و باران سنجید. در حالی که ماسک صورتم را میگذارم با رهگذارن خیابان انقلاب به سمت خیابان قدس هم قدم میشوم.
آدرس خانه گدار: خیابان انقلاب، خیابان قدس، خیابان پورسینا، نبش کوچهی جلالیه، پلاک 2
برای رفتن به خانه گدار میتوانید در ایستگاه تئاتر شهر یا ایستگاه میدان انقلاب که در خط 3 ( قائم- آزادگان) و 4 ( ارم سبز- کلاهدوز) متروی تهران قرار گرفته است پیاده شوید. فاصله رسیدن از ایستگاه انقلاب تا خانهی گدار نزدیک 10 دقیقه پیاده روی است. هم چنین شما میتوانید از ایستگاه اتوبوس دانشگاه تهران خط 102 ( پایانه آزادی- پایانه خاوران) خود را به خانه گدار برسانید. فاصلهی ایستگاه دانشگاه تهران تا گدار نزدیک 15 دقیقه پیاده روی است.
از ایستگاه مترو که بیرون میآیم، من هم در هیاهوی همیشگی خیابان انقلاب گم میشوم. اگر با دانشجویان پر از انگیزه هم چشم نشوید یا توجه تان به کتابهای ویترین کتاب فروشیها، پوسترهای فیلم سینماهای این خیابان جلب نشود و بر هوس خوردن یک فنجان قهوه در یک کافه قدیمی غلبه کنید باز هم مسحور این خیابان خواهید شد تا در قسمتی از خاطرات خودتان در خیابان انقلاب یا خاطرات نقل شده و دیده شده از این خیابان غرق شوید.
محله انقلاب از شمال به خیابان انقلاب ،از جنوب به خیابان جمهوری اسلامی، از غرب به کارگر جنوبی و از شرق به خیابان ولی عصر (عج) محدود میشود. این محله از جنوب با محله پاستور از شرق با محله شیخ هادی و از غرب با محله جمالزاده در منطقه 11 و از شمال با منطقه های دانشگاه تهران و ولیعصر انقلاب در منطقه 6 ،همسایه میشود.
خیابان انقلاب در دوره پهلوی اول بعد از پر شدن خندق ناصر الدین شاهی در محدوده شهر قرار گرفت. پس از ساخت دانشگاه تهران در قسمتی از این محله که به «اراضی جلالیه» معروف بود خیابان انقلاب کم کم شکل فرهنگی به خود میگیرد و بر سایر عرصههای شهری دیگر این این خیابان نیز تاثیر میگذارد: شکل گیری راسته کتاب فروشیها، پاتوقهای فرهنگی و کافهها، دارالترجمه و عناصر فرهنگی دیگر از جمله این موارد است. میتوان گفت این خیابان پس از وارد شدنش به محدوده شهر تهران، به تجلی گاه تحولات تاریخی، اجتماعی و فرهنگی یک کشور تبدیل شد.
«اگرچه کلیه طرحهای مورد نظر خود را نتوانستم در ایران محقق سازم، ولی توانستم کارهای مفیدی برای ایران انجام دهم: بنیانگذاری اداره خدمات باستانشناسی، تاسیس موزه باستانشناسی [ایران شناسی]، بازسازی ارزشمندترین ابنیه تاریخی، تهیه طرحهای کلی دانشگاه تهران، ایجاد اداره انتشارات خدمات باستان شناسی که دیگر به جای زبان فرانسه از زبان فارسی استفاده میشود.با این حال چند طرح که برایم بسیار با اهمیت بود با کمال تاسف رها شده است. در این نامه بیشتر تاکیدم بر موزه باستان شناسی تهران است. 20 سال از عمر آن میگذرد و احتیاج به تجدید نظر و تکمیل دارد.» روزنامه دنیای اقتصاد-شماره 2885
این جملات بخشی از نامه نگاریهای آندره گدار با نخست وزیر وقت تهران در سال 1337 است که از علاقه و پشتکار این معمار فرانسوی به حفظ و احیای معماری ایرانی دارد.
آندره گدار در سال 1881 در شهر در شهر چومونت (Chaumont) فرانسه به دنیا آمد. او بعد از اتمام تحصیلات خود در دانشکده هنرهای زیبای پاریس با دعوت دولت وقت ایران در سال 1307 برای راهاندازی اداره کل باستان شناسی وارد تهران شد. او 32 سال در ایران اقامت داشت و در این سالها به طراحی و اجرا آثار مهمی مانند بناهای ماندگار زیر پرداخت:
یکی دیگر از کارهای مهم آندره که علاقه زیادی به رشته معماری و باستان شناسی در خاورمیانه و به ویژه معماری ایران داشت تشکیل هیئتهای متخصص برای مرمت آثار و بناهای تاریخی بود. آندره با این کار بناهای مهمی همچون مسجد جامع شیراز، مسجد شیخ لطف الله اصفهان، مسجد شاه و دیگر بناهای مهم تاریخی را از خطر ویرانی نجات داد.
اگر وارد خیابان قدس (آناتول_فرانس) شده باشید در کنار دانشگاه بزرگ تهران ساختمانها و تالارهای مربوط به این دانشگاه را نیز خواهید دید که بیشتر مربوط به مجموعه رشتههای پزشکی است. از چند دانشجو نشانی خیابان پور سینا را جویا میشوم. میفهمم که بعد از گذشتن از دو خیابان دیگر به خانه گدار خواهم رسید. خیابان پور سینا یک خیابان بزرگ با حال و هوای قدیم و البته تحت تاثیر فضای دانشگاهی همین منطقه است. از کنار ساختمان دانشکده بهداشت که رد میشوم سر خیابان جلالیه ساختمانی با نمای سفید را میبینم که بر خلاف ساختمانهای همسایهاش تمیز و نو به نظر میرسد.
ساختمان خانه گدار نمای مدرنی دارد که به سبک معماری دوره پهلوی اول نزدیک است. همان طور که قبلاً در مطلب کافه عمارت دل گفته شد این سبک دو ویژگی مهم داشته است:
وارد حیاط خانه گدار میشوم. یکی از کارکنان کافه پس از خوش آمدگویی گرم، راهروی ورودی خانه را نشانم میدهد. در راهروی ورودی خانه با قرار دادن یک شومینه مدرن زمینی و طراحی پلکان نشیمنی در دو طرف آن فضایی گرم برای مهمانان حیاط و همچنین یک ورودی دل پذیر برای مهمانان داخل کافه بوجود آمده است.
جدا از نمای ساختمان (مانند ستونها) که تحت تاثیر ساختمانهای ایران باستان است وقتی وارد خانه گدار میشوید با دیدن اجزای درونی ساختمان بیشتر متوجه علاقه آندره گدار به سبک معماری ایرانی خواهید شد که حتی در طراحی خانه شخصی خود نیز از آن غافل نشده است.
طبقه اول خانه گدار با طاقهای گرد متعدد که بی شباهت به معماری دوران ساسانیان در ایوان کسری نیست شما را شگفت زده خواهد کرد. با راهنمایی یکی از کارمندان کافه به طبقه دوم که فضایی مدرن تر دارد میروم و برای صحبت با مدیر مجموعه کافه گدار منتظر میمانم.
پیش از رسیدن مدیر مجموعه، به سمت تراس خانه گدار میروم. همان طور که گفته شد خانه گدار مشرف به ساختمانهای دانشگاه تهران است. یکی از کارهای ماندگار آندره گدار تاسیس دانشکده هنرهای زیبا تهران بود. او در طول ریاست خود در این دانشکده معماران بزرگی را پرورش داد. شاید دلیل نزدیکی این خانه به قطب علمی و فرهنگی تهران هم به این خاطر بوده است.
کمی بعد در یکی از اتاقهای خانه گدار کنار یک کنسول قدیمی صد ساله صحبتم را با مدیر مجموعه شروع میکنم:
– همانطور که میدانیم مالک خانه گدار آقای آندره گدار بوده است. کمی بیشتر از ایشان و سرگذشت این خانه در این سالها بگویید:
«بله این خانه توسط خود آقای گدار طراحی شد و تا زمان اقامت در ایران، ایشان به همراه خانواده خود در این خانه سکونت داشتند. در دوره پهلوی دوم یک طبقه به این ساختمان اضافه شد و به عنوان زایشگاه بیژن شناخته میشد. بعد از انقلاب این خانه به دانشگاه تهران سپرده شد و تا مدتی که کلاسهای مامایی در این جا تشکیل میشد وبرای مدتی این ساختمان بدون استفاده بود.»
– مرمت این خانه به چه صورت و در چه زمینههایی انجام گرفته است؟
« زمانی که ما این ساختمان را تحویل گرفتیم. بنا خرابیهای زیادی داشت و سقف در بسیار از قسمتها ریزش پیدا کرده بود. ما مرمت این ساختمان را زیر نظر یکی از معماران خوب کشورمان به نام سرکار خانم رها اشرفی آغاز کردیم. میتوانیم بگوییم ما یک باز معماری را در قسمت طبقات این مجموعه، حیاط، اصلاح و رنگ نمای ساختمان، حذف برخی از دیوارها انجام دادیم.هدف ما بازگرداندن حال و هوای قدیم این ساختمان با نگاهی امروزی که برای نسل جوان قابل استفاده باشد، بود.»
کدام یک از المانهای معماری که ویژگی شاخص ساختمان گدار بوده در مرمت حفظ شده است؟
« میتوانیم بگوییم معماری این ساختمان تلفیقی از سبک معماری مدرن اروپایی آن زمان و معماری ایرانی بوده است. به عنوان مثال طاقهایی که در طبقه اول دیدهاید نماد طاقهای ضربی ایرانی است. یکی از ویژگیهای جالب معماری این ساختمان امکان ورود از فضای خیابان به هر طبقه این ساختمان را به وسیله درهای جداگانهای که طراحی شده است را دارید. درهای جداگانه دارید.»
یک شومینه زیبا در یکی از اتاقهای طبقه دوم دیده میشود.آیا طراحی این شومینه مربوط به همان ایام است؟
«در آن اتاق یک شومینه دو طرفه مدرن که مختص دوره پهلوی بودساخته شده بود. شومینههای آن زمان حجمی قطور داشت که در ساخت آنها از سنگهای مرمر با کیفیت بالا استفاده میشد. متاسفانه آن شومینه از بین رفته است. شومینهای که الان مشاهده میکنید توسط گروه ما در این طبقه قرار داده شده که به خوبی تمام فضای طبقه را گرم میکند.»
در مورد اکسسوری و مبلمان این مجموعه کمی توضیح بدهید.
«ما زمان زیادی را برای پیدا کردن کمدها و کنسولهای قدیمی این مجموعه گذاشتیم. سعی کردیم میز و صندلیهای را هم با توجه به زمان ساخت بنا در سبک آنتیک و قدیمی انتخاب کنیم.»
در پایان باید بگوییم که مرمت این ساختمان روزهای پایانی خود را پشت سر میگذراد. در این مجموعه قرار است رویدادهای جالب و متفاوتی را برای دوستان و مهمانمان برگزار کنیم.»
از مدیر کافه که خیلی گرم و مهمان نوازانه سوالهایم را پاسخ دادند خداحافظی می کنم. در لحظاتی که پشت میزم تنها نشستهام به این فکر میکنم که سرنوشت یک خانه مانند سرنوشت یک انسان میتواند عجیب و پر از داستان باشد. نگاهم از پشت پنجره به خیابان پور سینا میافتد. مثل زمانی که آندره گدار نگاه کرد یا نگاه زنی که در این اتاق به نوزاد خود شیر میداده است یا مثل دانشجوی مامایی که آرزوهای زیادی در سرش داشته است.
اگر به خواندن مطالب کوچه پس کوچه علاقمند هستید این لینکها را هم ببینید: