Chidaneh.com placeholder image

چراغ در ادبیات فارسی، شاید نورِ دل حرفی برای گفتن داشته باشد!

کم‌کم داشت باورم می‌شد که شب فرا رسیده است. می‌ترسیدم پیش‌تر بروم و پشت پنجره را نگاه کنم، اما رفتم. ساعت از 6 بعدازظهر گذشته بود و تاریکی شب، تمام شهر را گرفته بود و مردم تک‌وتوک از کوچه می‌گذشتند. تمام خانه را زیر و رو کردم تا شمعی پیدا کنم و قطره‌ای نور در خانه برویانم، اما پیدا نشد که نشد! از تنهایی می‌ترسیدم و تاریکی مطلق خانه هم ترسم را چندین برابر می‌کرد؛ آخر حالا چه وقت برق رفتن بود! صدای تلفن آمد و یک آن از جایم پریدم! خوشحال از اینکه ممکن است او باشد به سمت تلفن رفتم. جواب دادم:«الو؟ بفرمایید» صدای آرامشِ آشنای من بود. لبخند بر لبانم نشست. صدا گفت:«نشد! مهندس زنگ زد گفت خودم میرم. تو برو پیش خانومت. پا به ماهه و به کمکت احتیاج داره. منم دارم از فرودگاه برمی‌گردم تا نیم ساعت دیگه خونه‌ام به امید خدا» باورم نمی‌شد. قند در دلم آب شده بود و خوشحالی، تمام وجودم را گرفته بود. تلفن را که قطع کردم خودم را به اتاق رساندم و کمد را زیر و رو کردم. از لابه‌لای وسایل قدیمی، چراغ گردسوز مادربزرگ را که سال‌ها پیش برایم به یادگار گذاشته بود برداشتم و روشن کردم. شعله نور بالا آمد و گرمای خوشبختی، تمام تنم را در برگرفت. چشمانم برق می‌زد… تو خودت نور امیدی!

در این مطلب همراه من باشید تا دوباره با هم از شعر بگوییم و واژه و نور کلامِ چراغ! این بار نیز می‌خواهیم یکی از عناصر دکوراتیو را از جنبه دیگری بشناسیم…

جوکر
فیلم نت

نورِ دلِ نور

واژه چراغ در لغت‌نامه‌های زبان فارسی، خود را در اشکال گسترده‌ای نشان داده است؛ برای مثال لغت‌نامه دهخدا آن را وسیله روشنایی می‌داند که انواع مختلف روغنی، نفتی، گازی و برقی را شامل می‌شود که در اقصی نقاط دنیا در هرکدام از این شمایل، مورداستفاده قرار می‌گیرد. در دانشنامه‌های اسلامی که گاها رویکردی عربی‌نگر نیز به ریشه واژه‌ها دارند چراغ را چنین معرفی می‌کنند:« چراغ که در زبان عربی به آن مصباح می‌گویند وسیله روشنایی است و در باب طهارت و صلات از آن سخن رفته است».

ناگفته نماند که حرمت چراغ در فرهنگ عامه ایران، کمابیش یادآور احترام و قداست آتش نزد ایرانیان باستان است. ایرانیان باستان ظاهرا آتش را زنده می‌پنداشتند و خاموش کردنش را هم کشتن آن می‌دانستند؛ به همین دلیل است که فعلِ کشتن در زبان فارسی گاهی در معنای خاموش کردن شمع و چراغ دیده می‌شود.

به روح و جانِ فارسی

در زبان فارسی، بسیاری از واژگان در مفاهیم گسترده‌ای زبان باز می‌کنند و در جایگاه‌های مختلفی، معنای متفاوتی از خود را به رخ خواننده می‌کشند. این موضوع گاهی در شکل نماد و سمبل نیز نمود پیدا می‌کند. در این میان واژه چراغ نیز مستثنی نیست و در شمایل نمادینی خود را به منصه حضور رسانده است.

شاید جالب باشد بدانید که چراغ در زبان فارسی، جزء واژگان نمادین و سمبولیکی است که بار معنایی مثبتی دارد. شاید یکی از دلایل اصلی آن نیز وجود نور و آکندگی از امید و حس مثبت باشد.

از زبان چراغ

واژه چراغ در زبان فارسی در کنار مفاهیمی چون هدایت، حقیقت‌نمایی و افشاگری قرار گرفته و معنای نمادین مثبتی در شعر ایجاد کرده است. در میان مفاهیم سنگین و گاها غمباری که در اشعار و آثار ادبی به چشم می‌آید، واژه چراغ در مفهوم نمادین خود برمی‌خیزد و خودنمایی می‌کند. اگر بخواهم این موضوع را برایتان واضح‌تر توضیح دهم، شما را با شاهد مثالی از پدر شعر نوی ایران‌زمین؛ نیما یوشیج آشنا خواهم کرد:

من چراغم را در آمد رفتن همسایه‌ام افروختم

در یک ‌شب تاریک

و شب سرد زمستان بود

باد می‌پیچید

کاج در میان کومه‌های خاموش گم شد…

چراغ روشنِ شعر نیما

شاید لازم باشد دراین‌باره، اشاره‌ کنم که در اشعاری که سروده نیما هستند به‌وفور با واژگانی چون شب، تاریکی، زمستان، سردی و… روبه‌رو می‌شویم که درواقع نشان‌دهنده جامعه‌ای ظلمت کشیده و ستم دیده روزگار او خواهند بود. در این میان است که از واژه چراغ و مفهوم روشن نور استفاده می‌شود و امید را بر همگان زنده نگه می‌دارد؛ درواقع شاید بتوان گفت که واژه چراغ در بعضی از اشعار نیما می‌تواند نماد قریحه و طبع شاعر و هم‌چنین شعر و اندیشه او باشد که جنبه راهنمایی، افشاگری و ظلمت ستیزی نیز دارد.

این در حالی است که در شعر کلاسیک نیز مفاهیمی چون چراغ حقیقت، چراغ علم و چراغ هدایت را به‌وفور شاهد خواهیم بود. تمامی این مثال‌ها، حاکی از نمادپذیریِ مثبت این واژه هستند.

چراغی در دستان شاملوی شعر

احمد شاملوی بزرگ و فهیم با کمک استعداد و نبوغ خارق‌العاده خود در یک شعر زیبایی واژه چراغ را برای بیان اندیشه و تفکر خود به کار برده است. او این واژه را جهل‌ستیز و روشن گر جلوه داده و سروده است. همان‌طور که از مفهوم این شعر به چشم می‌خورد شاعر با چراغی در دست به جنگ سیاهی‌ها می‌رود:

 چراغی به دستم

چراغی در برابرم

من به جنگ سیاهی می‌روم

فریاد من همه گریز از درد بود

واژه با واژه با نور

چراغ افروز چشم ما

شاید اگر بخواهیم نگاهی کلی به مفهوم نمادین چراغ داشته باشیم بتوانیم آن را در چنین الفاظ و نمادهایی نمایان کنیم: بینش و تفکر شاعر، امید و آرزو، آگاهی و بیداری، ایمان و اعتقاد راستین و هدایت‌گری و راهنمایی.

نباید فراموش کرد که شعر فارسی، کلام بیداری است. روح انسان دست در دستان نور شعر از تاریکی‌ها گذر کرده و در شمایل ایمان و آرامش، ظاهر خواهد شد. همه ما می‌دانیم که چراغ کلام شاعران بزرگ فارسی همیشه روشن خواهد ماند. سخن از دل و آرامش جان تا همیشه پابرجای خواهد بود.

چنانچه حافظ شیرازی می‌گوید:

چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است
مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی

منبع: مجله منزل

متخصصان چیدانه

مشاهده بیشتر

دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه