اگر داستان های من را دنبال کرده باشید در اولین قسمت به شما گفتم که قصه منزل کوچک من از کجا آغاز شد؟ تازه یک ماه بعد از آن هم درگیر تصمیم گیری برای این بودم که چه چیزهایی را ببرم و چه کارهایی را انجام دهم؟! به هر حال اسباب کشی به خانه جدیدم انجام شد و من شما را با رازهای اسباب کشی بی دردسرتر آشنا کردم. بعد از آن به چیدمان خانه درست بعد از اسباب کشی پرداختم. در این قسمت که قسمت پایانی ماجراهای من و خانه کوچکم است، می خواهم درباره چیدمان خانه به سبک خودم که نام آن را “چیدمان منپسند" گذاشته ام برای شما بگویم.
شب فرا رسیده، جعبهها باز شده و همهچیز ظاهراً در مکان خود جای گرفته است. حالا من هستم و خانهای که همیشه آرزوی داشتنش را داشتم. زیر سقف خانهام دراز کشیدهام و هزاران فکر و خیال را در سر خود مرور میکنم؛ کارهایی که در تمام این مدت انجام شد و کارهایی که هنوز ناتمام مانده یا حتی شروع نشده است. همیشه با خودم میگفتم خانه جدیدم سرآغاز زندگی و عادتهای تازهام خواهد بود. وای دوباره دارم در فکر و خیال غرق میشوم. تلنگری به خود میزنم و برنامه پیش رو را مرور میکنم. میخواهم قسمت آخر داستان خانهدار شدنم را بگویم و بقیه داستان را به خودتان بسپارم. این هم حکایت چیدمان منپسند…
راستش را بخواهید اصلاً تمایل ندارم رنگی که به دیوار زدهام، روی مبل، کوسن، پرده، رومیزی و هر جا که چشم کار میکند تکرار کنم. نمیدانم چرا فکر میکنیم ست کردن یعنی یک رنگ اینجا، آنجا، همهجا. درصورتیکه میتوانیم این هماهنگی را با رنگهای مکمل و رنگهایی که به هم میآیند ایجاد کنیم، البته شاید کمی شیطنت هم بد نباشد و بعضی چیزها را طوری کنار هم قرار دهم که تعجب کنید!
مطلب پیشنهادی: طراحی دکوراسیون شیک و کم هزینه بدون ست کردن!
در خانه جدیدم قصد ندارم همهچیز را خیلی شیک و مرتب در کنار هم بچینم؛ مثلاً ست مبلمان، جاکفشی و میز توالت. دلم میخواهد ناقصشان کنم. چرا؟ چون مثلاً احساس میکنم دو مبل تکنفره ست مبلمانم اگر در یک گوشه محل گفتگویی برای دو نفر باشند خیلی جذابتر و کاربردیتر به نظر میرسند. این تصویر مربوط به خانه رنگی نسیم در تهران است، گزارش خواندنی اش را از دست ندهید.
مطلب پیشنهادی: چگونه با مبل تک در دکوراسیون منزل معجزه کنید؟
با شناختی که از خودم دارم میدانم اگر همهچیز در همان ابتدا به بهترین شکل نباشد، حرص میخورم، اما باید خودم را قانع کنم که مدتی این وضعیت را تحمل کنم تا هر چیزی جای خود را پیدا کند، وگرنه این زود به نتیجه رساندن، کلی خرج روی دستم میگذارد؛ برای مثال اگر بخواهم همه لباسها را در همان ابتدا صاحبخانهای اختصاصی و شیک کنم، مطمئناً فضای زیادی از کمدهایم را اشغال خواهند کرد؛ درصورتیکه اگر به خودم فرصت دهم میتوانم بعد از مدتی با خیال راحت، جایی مطمئن برایشان پیدا کنم.
اینکه گوشهای دنج برای خودم داشته باشم، همیشه از فانتزیهایم بوده است، گوشهای که چیدمانش زیاد مهم نیست، بلکه حس و حال آن است که برایم اهمیت دارد. نور باشد، وسعتش بهاندازه لم دادن باشد، گیاه باشد و مجاور با دیوار و… اینجا جایی است که من میتوانم خلوت خود را داشته باشم، کتاب بخوانم، فیلم ببینم، موسیقی گوش دهم و خیالپردازی کنم.
مطلب پیشنهادی: گوشه دنج من، اینجا بهشت همراهان چیدانه است!
نقاشیهایم که از کودکی جمع کردم و با خودم اینور و آنور بردم، تندیس فلزی کوچکی که از مادرم گرفته بودم و میترسیدم بیرون بیاورم، کوبلنهایی که ناشیانه در نوجوانی کوک زدم و بلیتهای سینمایی که یادگاری نگه داشته بودم، همه و همه را بیرون میآورم و جلوی چشمم میگذارم. بعضیها به دیوار اتاقخواب، بعضی را در نشیمن و شاید حتی در سرویس بهداشتی از چندتایی از آنها استفاده کنم. اینها برای من یادآور لحظههایی هستند که با تمام وجودم زندگی کردهام و با دیدنشان اشتیاق بیشتری به زندگی پیش رویم پیدا میکنم.
مطلب پیشنهادی: استفاده دوباره از وسایل قدیمی در دکوراسیون، خلاق باشید!
شما چه چیدمانی را ترجیح می دهید؟ رویاهای خود را برای دکوراسیون دلخواهتان در پایین همین مطلب با ما به اشتراک بگذارید.
منبع: مجله منزل | نویسنده: فاطمه افشاریان