همیشه به دنبال روزنه ای بوده ام که از پس آن بتوان جهان را همان گونه که رویاهایم از من می خواهد ببینم. بتوانم هر آنچه را در ذهن خود دارم بر صفحه آبی رنگ و مقدسی نشان کنم که روحم را بر فراز خود به پرواز درآورد. این رویا همیشه برایم دست یافتنی و لذت بخش بود. همیشه و همیشه وقتی نگاهم پر از حرف بود و واژه ها درون خطوط کاغذهایم می رقصیدند به سراغ پنجره می رفتم و از پس آن، آسمان آبیِ خدا را می نگریستم. درون دلم چیزی خالی می شد و آرام تر و سبک تر از همیشه، آرزوهایم را بر ژرفای آبی آن نقاشی می کردم؛ آبی آرام بلند! در این مطلب همراه من باشید تا با هم، پنجره را از منظری دیگر نگاه کنیم…
وقتی خانه ای ساخته می شود و رنگ و بوی زندگی به خود می گیرد، جای خالی نور خورشید خدا در آن احساس می شود. چه چیزی می تواند نهایت نور زندگی روز را درون هر خانه ای مهمان کند؟ چه چیزی به جز ارتباط خالصی میان آنچه در درون است و بیرون میتواند حق مطلب روشنا را ادا کند؟ جای «پنجره» را هیچ چیز دیگری نمی تواند در داستان خانه هایمان پر کند. هیچ چیز دیگری نمی تواند تداعی گر شکوه نور در قدم به قدم خانه شود.
واژه پنجره در ادوار مختلف و در فرهنگ و زبان فارسی بر مفاهیم متفاوتی دلالت داشته است. پنجره که در انگلیسی window است از ریشه wind، در اسپانیایی venrana و ریشه آن viento است. ارتباط دیرینه زبان ها در اروپا نشان دهنده این است که باد منشأ اصلی مفهوم لغت پنجره در این زبان است.
واژه پنجره از panjara در سانسکریت بوده و به معنای قفس است که در اردو نیز pinjra و به همین معنی است. واژه پنجره در معنای دریچه ای مشبک احتمالا از قرن چهارم قدم به زبان فارسی گذاشته است که به مرور زمان نیز معنایی عام به خود گرفته است. در دوران زندیه و قاجاریه به معنای دریچه های مشبک فلزی بهکار رفته است.
می توان پنجره را از نمادهای مثبت شعر فارسی دانست؛ چیزی که با توجه به بافت و ساختار کلی شعر، تجربه های شخصی شاعر، ارتباط آن با سایر کلمات و ترکیبات و زمینه سرودن آن میتواند نماد، رمز دیدگاه و بینش شاعر و روشنفکران و دریچه ای به سوی آزادی و رهایی بهحساب آید.
شاملوی بزرگ میگوید:
بر شیشه های پنجره آشوب شبنم است رَه بر نگاه نیست تا با درون درآیی و در خویش بنگری این فصل دیگری است که سرمایش از درون درک صریح زیبایی را پیچیده است
این واژه نمادین می تواند از دل شاعر نیز سخن بگوید؛ چنانچه در شاهد مثالی دیگر شاملو دلش را به پنجره تشبیه نموده است:
شب گرداگرد حصار کشیده است و من به تو نگاه میکنم از پنجرههای دلم به ستارههای تو نگاه میکنم
این نماد در شعر فروغ فرخزاد نیز با وسعت معنایی تأویلهای گوناگونی به خود میگیرد:
یک پنجره برای دیدن یک پنجره برای شنیدن یک پنجره مثل حلقه چاهی در انتهای خود به قلب زمین می رسد و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکرر آبی رنگ یک پنجره که دست کوچک تنهایی را از بخشش شبانه عطر ستاره ها سرشار می کند
ازآنجایی که شاعر میخواهد با بینش و تفکر و نگاه عمیق و حسی شاعرانه به عالم روشن هنر برسد، می توان پنجره را نماد دل شاعر دانست.
فروغ فرخزاد می سراید:
یک پنجره برای من کافی است یک پنجره به لحظه آگاهی و نگاه و سکوت
نوعی از پنجره که در فرهنگ و معماری ایرانی طرفداران بسیاری دارد و شهره معماری خود به حساب می آید، ارسی نام دارد. ارسی معمولا با شیشه های رنگی تزئین می شود که همین مسئله نیز باعث جذابیت و زیبایی بیش از حد آن می شود. بد نیست به این نکته نیز اشاره کنیم که واژه ارسی در فرهنگ لغات عمید به معنای در اتاقی است که بر روی حیاط باز می شود.
در ساختمان های اشرافی و اماکن مقدس مساجد و همچنین کاخ های زمان قاجار اهمیت بیش تری به پنجره های ارسی داده اند و آن ها را با تزئینات قابل توجهی آراسته اند. تا جایی که می توان شاهد نقاشی روی قاب های پنجره نیز بود در این پنجره ها قاب های شیشه های پنجره ها با طرح های خاص هندسی به اشکال زیبایی درآمده اند و به علاوه به جای شیشه های ساده و بی رنگ از شیشه های رنگارنگ و چشم نواز استفاده شده است. از دلایل عمده استفاده نقش ها و شیشه های رنگی در پنجره های این دوره علاوه بر ایجاد فضای نورگیر و دلچسب، امکان عدم دید فضای داخلی از بیرون را فراهم نموده و بدین ترتیب به حفظ درون گرایی معماری ایرانی نیز به خوبی پرداخته اند.
چو گلدان خالی لب پنجره، پر از خاطرات ترک خورده ایم…
جالب است بدانید که در سفرنامه های مربوط به دوران قاجار به ارسی ها و شیشه های رنگی اشاره شده است که نمونه ای از آن در سفرنامه مادام کارلاسرنا به چشم می خورد: " دروازه «دولت» به خیابانی باز می شود… در انتهای این خیابان، قصر شاه واقع شده… سر در قصر که با شیشه های رنگین تزئین یافته، درست رو به روی دروازه دولت است». «بالاخره به در ورودی قصر (کاخ گلستان- تهران) رسیدم. در ته حیاط… تالار تخت(مرمر) قرار داشت… پهلوی آن ساختمانی بود با ارسی های بلند که شیشههای بسیار کوچک و ریز داشت».
توصیف عبدالله مستوفی از خانهای که در دوره قاجار در آن زندگی می زیسته نیز اینگونه است: «بیرونی دو اتاق روبهروی هم … بنای سمت شمال که رو به قبله محسوب میشد… سه دهنه ارسی که در حاشیه های بالاروهای شیشه خورده الوان کار کرده… تالار ساختمان سمت شمال ارسی پنج دهنه و بالاخانه های طرفین هم هر یک، یک ارسی سه دهنه و جلو تمام ارسی ها پرده کرباسی داشت که تا بالارو ارسی ها منظم تاشده بود که با قرقره و بندوبساط بالا کشیده بودند».
با نگاه به هر آنچه در سفرنامه ها با این شرح آمده است می توان به این نتیجه رسید با ورود شیشه های رنگی از دوره صفویه از ونیز به ایران و شکستن اکثر شیشه ها به دلایل مختلف ازجمله مسافت زیاد در بین راه، هنرمند خوش ذوق و سلیقه مسلمان از شکسته های کوچک آن در تزئینات گره چینی پنجره های ارسی به زیباترین شکل بهره برده و آثاری بدیع و کمنظیری خلق نموده است.
منبع : مجله منزل | نویسنده : طلوع حقیقت