«وحشی» و روایت قصه آدم‌های ناچار!

«وحشی» و روایت قصه آدم‌های ناچار!

محتوای حمایت شده
«وحشی» و روایت قصه آدم‌های ناچار!
داود در سریال «وحشی» هومن سیدی نسخه ای از مردمی است که «ناچار» شده اند؛ آنهم در بستر جامعه ای جبرزده.

پریشانی داود اشرف در قسمت دوم «وحشی»، برای من به نوعی یادآور علی خوشدستِ «تنگنا» ساخته امیر نادری بود؛ گرچه علی خوشدست یک ضدقهرمان برآمده از احساسات موج نوی سینمای ایران بود و داود اشرف احتمالا در ادامه قرار است یک شر مطلق شود، اما اینجا صحبت از ناچاری‌ست. وضعیتی که ناگهان بر فرد نازل می‌شود و چاره‌ای برایش نیست، حالا شاید داود همان نسخه‌ امروزی علی خوشدست باشد زیرا آن سال‌ها معصومیت بیشتری بود و این سال‌ها «آدم ناچار» را شرارت صدا خواهد کرد! صحبت از سال‌ها و آدم‌هاست. جبر زمانه و دست تقدیر.

ماهی از پاشوره بیرون افتاده

روند تدریجی هیولا شدن داود با کاشت‌های درست و دقیق در فیلمنامه، فعلا از «وحشی» یک سریال متفاوت ساخته است. حداقل تا اینجای کار و در قیاس با دیگر آثار عرضه شده در نمایش خانگی، فیلمنامه‌ «وحشی» روی نمودار، بیشتر از هر سریال دیگری در این روزها مطابق با آموزه‌های کلاسیک فیلمنامه‌نویسی است. از آفاتی چون تحول ناگهانی شخصیت و مدد گرفتن از اتفاقات بدون منطق برای جلو رفتن داستان کمک گرفته نشده و مهم‌تر این که داستان جلو می‌رود و درجا نمی‌زند!

تابلو فرش ریحان

دیگه هیچ کس دلم و نمی‌بره

در اجرا هم «وحشی» چیز متفاوتی از آب درآمده است. دو بچه کشته شده‌اند، این اتفاق چقدر قابلیت افتادن به دام سانتی‌مانتالیسم دارد؟ خیلی. در «وحشی» اما چه اتفاقی افتاده است؟ موزیک سوزناک، اسلوموشن؟ نه! کارگردان در اجرا تمام این صحنه‌هایی را که قابلیت نوحه‌سرایی دارد در مینی‌مال‌ترین شکل ممکن اجرا می‌کند. هدف فیلمساز باج دادن به مخاطب نیست، او داستان را تعریف می‌کند بدون سس اضافه! احساسات کاذب قرار نیست ذهن بیننده را انباشته کند، اینجاست که تمایز ایجاد می‌شود.

نکنه تو گله بره‌هامون، گذر گرگ بیابون افتاده

جغرافیای داستان «وحشی»، جایی در حاشیه جنوبی تهران است و اصلا کاش مختصات دقیق‌تری داشته باشیم که داستان دقیقا در کجا رخ داده است. آخرین سریالی که به مخاطبش لوکیشن دقیق داد، ضرر نکرد و بازی را برد؛ «در انتهای شب» ساخته آیدا پناهنده. اینجا هم اگر دقیق‌تر بدانیم آدم‌هایمان ساکن کجا هستند، میزان باورپذیری روایت البته که بیشتر خواهد شد و بعدتر می‌توانیم حتی «وحشی» را با لوکیشن به خاطر بیاوریم.

اگر در انتهای شب را ندیده اید همین الان سراغش بروید

تو دلم فریاد و فریادرسی نیست

موقعیت ملموس داود در سریال «وحشی» یک فرصت ناب برای ری‌برندینگ جواد عزتی‌ست و شاید وقتش شده که آن تصویر مقوایی که کاراکتر مالک «زخم کاری» از او ساخت را از ذهن پاک کنیم. اگر آنجا اساسا موقعیت هلدینگ ریزآبادی‌ها یک موقعیت دور از ذهن و کمی نمایشی است، اینجا فقر و ناچاری گرداننده است و اتفاقا هولناکی ماجرا این است که خیلی‌ها می‌توانند داود باشند. ریزه‌کاری‌های کاراکتر باهوشی که جواد عزتی آن را اجرا کرده، می‌تواند یک اتفاق باشد. باید منتظر ادامه ماجرا باشیم، فعلا که دستپخت هومن سیدی وسوسه‌برانگیز نشان می‌دهد.

ایمان عبدلی

تماشای سریال وحشی


دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه