«هفت بهار نارنج» و نقش‌آفرینی جاودانه‌ علی نصیریان

«هفت بهار نارنج» و نقش‌آفرینی جاودانه‌ علی نصیریان

محتوای حمایت شده

«هفت بهار نارنج» و نقش‌آفرینی جاودانه‌ علی نصیریان

فیلم با بهره‌گیری از نشانه‌ها و موتیف‌های اساطیری، عشق را نه به مثابه‌ یک خاطره‌ محوشونده، بلکه به عنوان نیرویی ازلی و ابدی ترسیم می‌کند.

فیلم نت

در سینمای امروز ایران که اغلب درگیر روایت‌های اجتماعی، تلخی‌های معاصر و واقع‌گرایی صِرف است، «هفت بهار نارنج» ساخته‌ فرشاد گل‌سفیدی که در بخش سینما آنلاین فیلم نت عرضه شده است، چون روایتی متفاوت و شاعرانه به چشم می‌آید.

فیلم، قصه‌ عشقی کهن را روایت می‌کند؛ عشقی که در دل زوال عقل، همچنان زنده و سرشار باقی مانده است. این روایت اساطیری، در بستر واقعیت تلخ فراموشی می‌روید و تماشاگر را به تماشای نبردی بی‌صدا میان حافظه و فراموشی می‌نشاند.

در مرکز این روایت، علی نصیریان، اسطوره‌ بی‌بدیل هنر بازیگری ایران، حضوری مسلط و درخشان دارد. نصیریان در نقش پیرمردی که گرفتار بیماری آلزایمر است، نماینده‌ نسلی می‌شود که خاطراتش را از دست می‌دهد اما حسِ عاشقانه‌ وجودش را همچنان حفظ می‌کند. بازی او چیزی فراتر از ایفای نقش است؛ نوعی زیستن دوباره است. نصیریان با حرکت‌های حساب‌شده، نگاه‌هایی محو و لرزش‌های ظریفی که در لایه‌های زیرین بازی‌اش جریان دارد، مردی را جان می‌بخشد که در هیاهوی فراموشی، تنها رد عطری از گذشته را دنبال می‌کند.

فیلم با بهره‌گیری از نشانه‌ها و موتیف‌های اساطیری، عشق را نه به مثابه‌ یک خاطره‌ محوشونده، بلکه به عنوان نیرویی ازلی و ابدی ترسیم می‌کند. در این روایت، عشق تنها چیزی است که حتی در میان ویرانی ذهن و خاطره، تاب می‌آورد. مرد سالخورده، گرچه نام‌ها و چهره‌ها را از یاد برده، اما تصویر معشوق و رایحه‌ بهار نارنج را همچنان به یاد دارد؛ گویی عشق حافظه‌ای دیگرگون است که بیماری راهی به آن ندارد. این نگاه شاعرانه، فیلم را از یک درام ساده‌ بیماری به تاملی فلسفی درباره‌ پیوند جاودانه‌ عشق و هستی بدل می‌کند.

بازی نصیریان در «هفت بهار نارنج» ترکیبی است از وقار، اندوه و شکوه. او نه با کلام‌های سنگین، بلکه با سکوت‌های پُرمعنا، با مکث‌های طولانی، با لرزش‌های خفیف صدا و نگاه، داستان شخصیت خود را روایت می‌کند. بازی او نوعی ترجمه‌ تصویری از مفهوم «پیریِ عاشقانه» است؛ پیری‌ای که زوال جسم را پذیرفته، اما همچنان روحی عاشق و بی‌بازگشت دارد.

فرشاد گل‌سفیدی نیز با نگاهی لطیف و انسانی، توانسته است این قصه را از دام سانتی‌مانتالیسم برهاند. او با انتخاب زبان تصویری ساده اما مؤثر، با بهره‌گیری از رنگ‌های ملایم، نورپردازی گرم و فضاسازی‌هایی که یادآور روزهای سپری‌شده‌ی کودکی و جوانی‌اند، تماشاگر را بی‌آنکه مستقیم شعار دهد، به دل قصه‌ عشق و فراموشی می‌کشاند. موسیقی متن هم در کنار تصاویر، در خدمت تداعی خاطرات و حسی نوستالژیک قرار می‌گیرد و بدون تحمیل احساسات، بار عاطفی داستان را تکمیل می‌کند.

در نهایت، «هفت بهار نارنج» فیلمی است درباره‌ بازمانده‌های عشق در جهانی که هر لحظه چیزی از ما می‌رباید. فیلمی درباره‌ حافظه‌ عاطفی انسان، که حتی اگر نام‌ها و تاریخ‌ها را از دست بدهد، عطر یک عشق قدیمی را در ژرف‌ترین لایه‌های وجود خود نگه می‌دارد.

و علی نصیریان، با شکوهی تمام، این حقیقت را با تمام وجود به زیبایی به تصویر کشیده است. تماشای «هفت بهار نارنج» نه تنها مواجهه‌ای با رنج فراموشی است، بلکه ستایشی است از عشقی که فراموش نمی‌شود؛ عشقی که، همانند بوی بهار نارنج در اولین روزهای اردیبهشت، بی‌دلیل و بی‌صدا، در جان آدمی می‌پیچد و تا پایان می‌ماند.

سمیرا افتخاری

تماشای هفت بهار نارنج


دیدگاه کاربران

ثبت دیدگاه