طراحی صحنه و میزانسن در سینما از شاخصههای اصلی و اساسی یک فیلم خوب است و اگر به اندازه کافی روی آن کار نشود دیگر داستان هیچ فیلمنامهای و بازی هیچ سوپراستاری نمیتواند فضای فیلم را به حالت عادی برگرداند. فیلمنامهنویسها در سینمای ایران علاقه زیادی به لوکیشنهای روستایی و دکورهای محلی و روستیک دارند. شاید یکی از دلایل پرمخاطب بودن این دست فیلمها این باشد که من و شمای مخاطب که اسیر زندگی ماشینی شدهایم بتوانیم ساعاتی به حال و هوای زندگیهای باصفای روستایی قدیم برگردیم یا به خاطرات نوستالژیک کودکی پرتاب شویم. در فیلم دکور این هفته از چیدانه به سراغ ملودرامی عاشقانه با بکگراند سیاسی-اجتماعی رفتهایم که دورهای خاص از تاریخ ایران را روایت میکند و به تازگی به شبکه نمایش خانگی آمده است. سریال «رهایم کن» که جدیدترین اثر شهرام شاهحسینی است موضوع فیلم دکور این هفته خواهد بود. با ما همراه باشید.
«رهایم کن» سریال نمایش خانگی ایرانی به کارگردانی شهرام شاهحسینی و نویسندگی مجید مولایی است. شاهحسینی که پیش از این با تجربه موفق «میخواهم زنده بمانم» میهمان شبکه نمایش خانگی بود این بار تصمیم گرفته است ملودرامی خانوادگی بسازد و در آن یک فضای روستایی در اوایل دهه 50 یعنی اوج دوران ارباب رعیتی را به تصویر بکشد.
خانواده نایبسرخی از اهالی سرشناس و مرفه روستای سیاهرود هستند. داستان درمورد دو پسر این خانواده به نامهای حاتم و هاتف است که هرکدام از آنها درگیر اتفاقات پیچیده و غیرمنتظرهای میشوند.
کارگردان: شهرام شاهحسینی
نویسندگان: محید مولایی، سینا شفیعی، سجاد ابوالحسنی
طراح صحنه: سهیل دانش اشراقی
بازیگران: محسن تنابنده، هوتن شکیبا، هدی زینالعابدین، مهدی حسینینیا یوسف تیموری، بابک کریمی، مونا احمدی، مائده طهماسبی، آزاده صمدی، حسن معجونی، سام نوری
داستان در فضای روستای سیاهرود اتفاق میافتد که البته لوکیشن واقعی آن جایی در حوالی جاجرود است. روستا در دل کوه واقع شده و خانههای آن چنگی به دل نمیزنند. شلوغی و هیاهوی روستا نشان میدهد که زندگی در این ناحیه جریان دارد. در چنین فضایی خانه نایب یک عمارت اعیانی به نظر میآید تا یک خانه ساده روستایی.
اگر چشمی در خانه نایبسرخیها بچرخانیم نمونهای کامل از یک خانه روستایی با دکوراسیون روستیک قدیمی مربوط به دهه 50 را میبینیم. شهرام شاهحسینی پیش از این نیز با تولید سریال «میخواهم زنده بمانم» تسلط خود را بر فضای تاریخ معاصر و بازسازی اتمسفر نوستالژیک مربوط به آن دوران به خوبی نشان داده است، بنابراین با توجه به رزومه قابل قبول کارگردان در ساخت این فضا، دیدن چنین دکوری با طراحی ظریف و هنرمندانه آنچنان هم برای نگارنده و مخاطبان جای تعجب ندارد.
در این خانه همه چیز با حساب و کتاب سر جای خودش قرار دارد. درست است که فقط چند اپیزود از سریال در شبکه نمایش خانگی پخش شده است اما قضاوت کردن حالات و روحیات کاراکترها با کنار هم قرار دادن المانهای صحنه زیاد هم دشوار به نظر نمیرسد. خانه نایب (بابک کریمی) که سرشناسترین خانواده روستای سیاهرود به شمار میروند خانهای روستایی و نسبتا مجلل با رگههایی از تم کلاسیک است. وجود کمد، مبلمان، میز و صندلی، بوفه و المانهایی با چوبهای گرانقیمت در یک خانه روستایی آن هم در اوایل دهه 50 به ما میگوید که اینجا خانه یک آدم معمولی نیست، بلکه خانه یک خانواده متمول است.
در گوشهای از حیاط آشپزخانهای قرار دارد که پدربزرگها و مادربزرگهای ما به آن میگفتند مطبخ. در مطبخ خانه نایب نیز تعدادی خدم و حشم مشغول کارند و در قدیم هر خانهای که اصطلاحا راننده و خدمتکار خانهزاد داشت از خانوادههای متمول و مرفه به حساب میآمد. اگر آشپزخانه مادربزرگتان را به خاطر بیاورید احتمالا دبههای ترشی و حبوبات، فلفلهای خشک آویخته از سقف، سماورهای ذغالی آنتیک و ظرف و ظروف طرح قدیم را نیز به یاد خواهید آورد. اقلامی که در چند سکانس از سریال رهایم کن نیز دیده میشود.
در و پنجرههای چوبی که مشخص است قدمت زیادی دارد در کنار دیوارهایی که با سنگ و آجر دیزاین شدهاند بعلاوه سقفهای چوبی و الواری به سبک خانههای روستایی، حال و هوای روستیک و طبیعتگرای دکوراسیون را تقویت میکنند. وجود تعداد زیادی آینه در خانه نایب علاوه بر آن که یک مولفه از دکوراسیون کلاسیک ایرانی به شمار میرود میتواند استعارهای از خودبینی، اهمیت به تجملات و تمول خانوادگی نایب باشد. شاید سبک دکوراسیون مدرن در استفاده از رنگها شاد و جسورانه خساست به خرج بدهد اما در دکورهای روستیک معمولا شاهد تناژهای رنگی گرم و شاد هستیم. اما در خانه نایب داستان کمی متفاوت است.
درست است که این خانه به سبک روستایی چیده شده اما در آن خبری از رنگهای شاد، شلوغی، سر و صدا و فضای پرنشاط در بین اعضای خانواده نیست، بلکه تمام اجزای دکوراسیون از پالت قهوهای، خاکستری و رنگهای موقر و سنگین انتخاب شدهاند و به نوعی محیط دلمرده و گرفته خانه را یادآور هستند. مثلا تیم طراحی صحنه میتوانست در یک دکوراسیون ایرانی که قرار است صاحب آن خانوادهای متمول و مرفه باشد چند فرش ایرانی خوش رنگ و لعاب قرار بدهد تا مولفه ایرانی بودن آن را تکمیل کند و رنگ و روح تازهای به فضا ببخشد اما در سکانسهای مختلف میبینیم که در کف خانه جای فرشهای دستباف و گرانقیمت حسابی خالی است و این مساله به بیرنگی و بیانگیزه نشان دادن فضا کمک کرده است. البته هنوز برای قضاوت زود است، اما شاید قرار است اتفاقات ناگواری در این خانه رخ بدهد که طراح صحنه ما را برای مواجه شدن با آن آماده کرده است.
در خانه نایب استفاده زیاد و شاید افراطی از قاب عکسهای خانوادگی حرفهای زیادی برای گفتن دارد. در اتاق خواب نایب، روی میز آرایش افسانه و … همگی با قاب عکسهای قدیمی دیزاین شدهاند. یکی از املانهای شاخص و بسیار جالب صحنه در این سریال یکی از دیوارهای پذیرایی است که به ویترینی از تصاویر قدیمی و خانوادگی تبدیل شده و حکم یک شجرهنامه از تبار خاندان نایبسرخیها را دارد، گویی که صفحات یک آلبوم خانوادگی ارزشمند را یکی یکی جدا کرده و به دیوار چسبانده باشیم. این احترام و زنده نگه داشتن خاطرات گذشتگان در جای جای این خانه وفاداری نایب و فرزندانش به اصالت خانوادگی و خانوادهدوستی را نشان میدهد. حتی سکانس اول فیلم با این مضمون شروع میشود که حاتم (محسن طنابنده) همسرش را از خانه بیرون میکند، زیرا سعی داشته به فرزندش آسیب بزند و آرامش خانوادهاش را مختل کند.
آنطور که به چشم میآید احتمالا تیم طراحی صحنه برای پیدا کردن اکسسوریهای کلاسیک این خانه سمساریهای زیادی را زیر پا گذاشتهاند، زیرا برخی اجزاء دکوراسیون آنچنانی قدیمی و آنتیک هستند که شاید فقط در عتیقهفروشیهای قدیمی بتوانید یکی از آنها را پیدا کنید. بطور مثال در یکی دو سکانس یک گرام چمدانی و ضبط صوت اصل بسیار قدیمی را مشاهده میکنیم که فقط پدربزرگهایمان ممکن است یک مدل از آنها را به خاطر داشته باشند.
مارال که نقش آن را هدی زینالعابدین به زیبایی ایفا میکند خدمتکار خانه نایبسرخیهاست. اتاق او و مادر پیرش با همان وسایل محدود به شکلی قدیمیپسند و فقیرانه دکور شده است. پشتیهای لاکی ناهماهنگ، ترمه و چراغ نفتی خاکخورده روی طاقچه و رختخوابهایی که گوشه اتاق انباشته شدهاند گویای زندگی ساده خانواده مارال است. مقایسه اتاق یک خدمتکار در کنار دکوراسیون خانه نایب تفاوت سطح زندگی ارباب رعیتی دهه 50 را به خوبی نشان میدهد.
حکایت قدیمی دل دادن یک دختر معصوم به یک مرد مشهور اما حیلهگر و خوشگذران داستانی تکراری است که سناریوی آن در فیلمهای ایرانی تقریبا نخنما شده، مانند قصه افسانه که به خوانندهای محبوب به نام دانیال دل بسته است و از عشق پنهان خود خلوتکدهای مانند یک معبد کوچک ساخته، جایی که برای افسانه حکم یک پناهگاه برای خیالبافیهای دخترانه را دارد. در و دیوار اتاقک افسانه پر شده است از پوسترها، مجلات و بریدههای روزنامههای قدیمی که در آنها دانیال را در ژستها و حالات مختلف میبینیم. دانیال خواننده است و حضور یک گرامافون آنتیک در گوشه اتاق افسانه و نوارها و صفحههایی که روی هم تلنبار شدهاند نشان از عشق آتشین این دختر دارد.
احتمالا در عکسهای زیر خاکی قبل از انقلاب تصاویری از کافههای قدیمی دیده باشید، حتی هنوز هم چندتایی از آنها پابرجا هستند و با همان دکوراسیون و اندکی تغییرات میزبان کافهنشینهای شهر هستند. اکثر کافهها و رستورانهای دهه 50 و 60 دکوراسیونی کلاسیک داشتهاند اما طراحی کافه هاتف جوانانه و مدرن است. پوسترهایی از برند نوشیدنیهای قدیمیروی دیوار کافه دیده میشود و سبک نورپردازی آن فضایی را ترسیم میکند که برای مایهدارها، روشنفکرها و فرنگرفتههای آن زمان دلپذیرتر به نظر میآمد.
همچنین نوشتن نام افرادی که بولینگ رزرو کردهاند روی یک تخته کوچک توسط کافهدار از علامتهایی است که فضای قدیمی و قبل از انقلابی کافه را برای بیننده باورپذیرتر میکند. ضمن این که وجود این نشانهها و تمرکز بر روی المانهای دکوراسیونی دهه 50 باعث شده است تا داستان بتواند به خوبی بر روی صحنه سوار شود. این فضاسازی دقیق در نمایش شهر، خیابانها و ساختمانها نیز به چشم میخورد.
در سکانسی از فیلم، افسانه از روستا به تهران میآید و گوشهای از فضای طهران قدیم به تصویر کشیده میشود. یکی از جذابترین صحنههای فیلم به نمایش درآوردن یکی از هتلهای معروف طهران قدیم به نام هتل سمیرامیس در خیابان روزولت است که البته امروزه تغییر نام داده اما همچنان معماری و ظاهر اولیه خود را حفظ کرده است تا بتواند فضای نوستالژیک گذشته را برای مهمانان خود تداعی کند و آنها را چند روزی به حال و هوای باصفای گذشته برگرداند.
باز هم اعتراف میکنیم که هنوز و با پخش شدن دو قسمت از سریال برای قضاوت کردن زود است، اما آنطور که از شروع قوی فیلم «رهایم کن» برمیآید عوامل فیلم همگی دست به دست هم دادهاند تا میخ اول را برای جذب مخاطب محکم بکوبند و احتمالا بتوانند بیننده را هر جمعه پای سریال بنشانند. شما این سریال را دنبال میکنید؟ نظرتان را درمورد این سریال برای چیدانه بنویسید.
فیلم دکورهای دیگر چیدانه را نیز بخوانید: